مرضیه اسدی
کوثر زلال «عاشورا» در متن زندگی شیعه و در عمق باورهای پاک او جریان داشته و در طول چهارده قرن سیراب کننده جانها بوده است.
اینک نیز عاشورا پرگاری است که عشق را ترسیم میکند و کانونی است که ارزشها، احساسها، عاطفهها، خردها و ارادهها برگردش میچرخند.
بیشک، محتوا، انگیزهها، اهداف و درسهای آن، حماسه عظیم فرهنگی ناب و الهام بخش را تشکیل میدهد. از اینرو در حوزه وسیع تشییع و دلباختگان اهل بیت، پیروان عترت همه با «فرهنگ عاشورا» زیستهاند و برای آن جان باختهاند. آنان در آغاز تولد کام نوزاد را با تربتسیدالشهدا(ع) و آب فرات بر میدارند و هنگام خاکسپاری، تربت کربلا را با میت همراه میکنند.آنان از روز ولادت تا هنگامه مرگ به حسین بنعلی(ع) عشق میورزند و برای شهادتش اشک میریزند و این مهر مقدس، با شیر وارد جان میشود و از جان به در نمیرود.
عاشورا از دیرباز تجلیگر روز درگیری حق و باطل و روز فداکاری و جانبازی در راه دین و عقیده، شناخته شده است. حسین(ع) در این روز با یارانی اندک ولی با ایمان و صلابت و عزتی بزرگ و شکوهمند، با سپاه سنگدل و بیدین کومتستم یزیدی به مقابله برخاست و کربلا را به صحنه همیشه زنده عشق خدایی و آزادگی مبدل ساخت.
عاشورا اگر چه یک روز بود، اما دامنه تاثیر آن تا ابدیت کشیده شد و چنان در عمق دلها اثر گذاشته است که همه ساله دهه محرم و به ویژه روز عاشورا، اوج عشق و اخلاص نسبتبه معلم حریت و اسوه جهاد و شهادت، حسین بنعلی(ع) میگردد و حتی غیر شیعیان نیز در مقابل عظمت آن آزادمردان سر تعظیم فرود میآورند.
عاشورا نشان دهنده معنای «حسین منی و انا من حسین» بود که دین رسول خدا با خون سید الشهدا آبیاری شد و به تعبیر امام خمینی(ره) عاشورا، قیام عدالتخواهان با عددی قلیل و ایمان و عشقی بزرگ در مقابل ستمگران کاخنشین و مستکبران غارتگر بود. (1) و اگر عاشورا نبود، منطق جاهلیت ابوسفیانیان که میخواستند قلم سرخ بر وحی و کتاب بکشند و یزید، یادگار عصر تاریک بتپرستی که به گمان خود با کشتن و به شهادت کشیدن فرزندان وحی امید داشت اساس اسلام را بر چیند و با صراحت و اعلام «لا خبر جاء و لا وحی نزل» بنیاد حکومت الهی را بر کند نمیدانستیم بر سر قرآن کریم و اسلام عزیز چه میآمد. (2)
حماسه عاشورا را زنان و مردانی ساختند که مرگ سرخ و شهادت را بر زندگی ذلتبار ترجیح دادند تا گلواژه آزادی و آزادگی همواره در تاریخ سبز بماند.
در این حماسه خونین بیشتر به نقش آفرین مردان و یارانی که در رکاب حضرت به فوز عظیم شهادت نایل شدند توجه شده است و نقش زنان کمتر مورد توجه بوده است. تنها در حماسه عاشورا از اسوه صبر و مقاومت زینب کبری (س) و نقش وی در پیام رسانی صحبتشده است و نقش دیگر زنان حماسه شعور و شرف و آزادگی مورد غفلت واقع شده است، از این رو در این مقاله به معرفی اجمالی زنان حماسهساز در نهضت عاشورا میپردازیم.
بدون تردید در طول تاریخ اسلام و به ویژه تشییع زنان از سهم بسزایی برخوردار بودهاند و عاشورا نیز برههای از همین تاریخ سراسر صبر و ایثار و مقاومت و خودآگاهی است. زنان مسلمانان از بدو تولد اسلام به جهانیان نشان دادند که از آگاهی و شناخت و شعور برخوردارند و بر خلاف آنچه سردمداران دفاع حقوق زن میپندارند، زن مسلمان نه عروسک حرمسرا و نه موجودی به دور از واقعیتها و مسایل اجتماعی و سیاسی و نظامی است و تاریخ عاشورا بیانگر این واقعیت است، چنانکه زمانی که افرادی چون عمر سعد در انتخاب صراط مستقیم راه را گم کردند و افرادی چون زهیر بن قین که در یاری امام دچار تردید شده بودند، زنانی چون دلهم ( همسر زهیر ) شوهرش را به یاری امامش دعوت کرد و او را از تنگنای امتحان سرفراز بیرون آورد. نیز زنانی چون ام وهب و بانوی غیریه قاسطیه که شجاعت در رکابشان مردانگی آموخت.
در حقیقت نقش زنان در حماسه عاشورا همچون خود عاشورا جاوید خواهد ماند و آنان برای همیشه تاریخ بر بار شیعه بهترین الگوی ایمان و ایثار و اخلاص و فداکاری خواهند بود.
نقش زنان در حادثه خونبار عاشورا از ابعاد گوناگونی برخوردار است که به بعضی از آنها اشاره میشود:
شرکت در جبهه پیکار و همدلی با نهضت مردانه امام حسین(ع) و مشارکت در ابعاد مختلف آن، از جلوههای این حضور است. از همکاری طوعه در کوفه با نهضت مسلم و همراهی همسران برخی از شهدای کربلا گرفته تا اعتراض و انتقاد برخی همسران سپاه کوفه به جنایتهای شوهرانشان مثل خولی نمونههایی از این دست است.
روحیه مقاومت و تحمل زنان در مقابل شهادت مردان اسلام در کربلا از درسهای نهضت عاشورا بود که اوج این صبوری در رفتار زینب کبری(س) جلوهگر شد. آموزش صبر و مقاومتحماسه عاشورا در زنان آگاه و مبارز متجلی شده و در طول جنگ تحمیلی زنان مبارز و فداکار انقلاب اسلامی ایران نشان دادند که آموزش صبر و مقاومت را از شیر زنان کربلا به خوبی آموختهاند.
افشاگری جنایات یزیدیان چه در سفر اسارت و چه پس از بازگشتبه مدینه، به معنای پاسداری از خون شهدا بود. افشاگری بانوان به دو صورت، خطبه و گفتگوهای پراکنده صورت پذیرفت، و اگر پیام رسانی زینب کبری(س) و بقیه زنان نبود، امروز حماسه عاشورا به این روشنی برای شیعه تجلی نمیکرد و چه بسا آن واقعه عظیم عقیم میماند.
یکی از مسایل مهمی که در هر جنگی مورد توجه بوده است، روحیه جنگاوران است و زنان این مهم را بر عهده داشتند چه در جنگهای صدر اسلام و چه در جنگهای دیگر.
در کربلا نیز حضور تشویقآمیز زنان در جبهه به رزمندگان روحیه میبخشید و همسران و مادران شهدا آنها راتشویق به یاری امام معصوم میکردند، مانند ام وهب که خودش وارد میدان شد و با سر جگرگوشهاش یکی از یزیدیان را به هلاکت رساند و این روحیه بخشی بعد از چهارده قرن در هشتسال مقاومت جنگ ایران علیه کفر باعثشد که زنان ایرانی درسی را که از زینب(س) و زنان عاشورا گرفته بودند، به نحو احسن باز پس دهند.
رسیدگی به بیماران و مداوای مجروحان از دیگر نقشهای زنان در جبههها، از جمله در حماسه عاشورا است.نقش پرستاری و مراقبتحضرت زینب (س) از امام سجاد(ع) یکی از این نمونههاست.
بروز صحنههای دشوار و بحرانی، استعدادهای افراد را شکوفا میسازد. نقش حضرت زینب (س) در نهضت عاشورا و سرپرستی کاروان اسرا، درس مدیریت در شرایط بحران را میآموزد. وی مجموعه بازمانده را در راستای اهداف نهضت، هدایت کرد و با هر اقدام، خنثی کننده نتایج عاشورا از سوی دشمن مقابله کرد و نقشههای آنان را خنثی ساخت.
درس دیگر زنان قهرمان در کربلا، حفظ ارزشهای دینی و اعتراض به هتک حرمتخاندان نبوت و رعایت عفاف و حجاب در برابر چشمهای آلوده بود. زنان اهل بیت، با آنکه اسیر بودند و لباسها و خیمههایشان غارت شده بود و با وضع نامطلوب در معرض دید تماشاچیان بودند، اما اعتراضکنان، بر حفظ عفاف تاکید میورزیدند. ام کلثوم در کوفه فریاد کشید که آیا شرم نمیکنید برای تماشای اهل بیت پیامبر جمع شدهاید؟ وقتی هم در کوفه در خانهای بازداشتبودند، زینب اجازه نداد جز کنیزان وارد آن خانه شوند. در سخنرانی خود در کاخ یزید نیز به گرداندن، شهر به شهربانوان،اعتراض کرد و فرمود: «آمن العدل یابن الطلقاء تخد یرک حرائرک و امائک و سوقک بنات رسول الله سبایا قد هتکتستورهن و ابدیت وجوههن یحدوبهن الاعداء من بلد الی بلد و یستشرفهن اهل المناهل و المکاتل و یتصفح وجوههن القریب و البعید و الغائب و الشهید»
ای پسر آزاد شده، آیا در پشت پرده قرار دادن زنان و کنیزان خود و جلو انداختن دختران رسول خدا به صورت اسیر از عدل است. تو پرده آنان را دریدی، چهرههایشان را آشکار ساختی، از شهری به شهری میرانی، رهگذران و بامنشینهابه تماشایشان میایستند و آشنا و بیگانه و حاضر و غایب به سیمای آنان خیره میشوند.
آنان اسارت را به آزادی تبدیل کردند و در قالب اسارت، به اسیران واقعی درس حریت و آزادگی دادند و مفهوم اسیر در اذهان را به گونهای دیگر تغییر دادند.
گریهها، شیونها، عزاداری بر شهدا و تحریک عواطف مردم به ماجرای کربلا عمق بخشید و بر احساسات تاثیر گذاشت و از این رهگذار ماندگارتر شد.
مرضیه اسدی
کوثر زلال «عاشورا» در متن زندگى شیعه و در عمق باورهاى پاک او جریان داشته و در طول چهارده قرن سیراب کننده جانها بوده است.
اینک نیز عاشورا پرگارى است که عشق را ترسیم مىکند و کانونى است که ارزشها، احساسها، عاطفهها، خردها و ارادهها برگردش مىچرخند.
بىشک، محتوا، انگیزهها، اهداف و درسهاى آن، حماسه عظیم فرهنگى ناب و الهام بخش را تشکیل مىدهد. از اینرو در حوزه وسیع تشییع و دلباختگان اهل بیت، پیروان عترت همه با «فرهنگ عاشورا» زیستهاند و براى آن جان باختهاند. آنان در آغاز تولد کام نوزاد را با تربتسیدالشهدا(ع) و آب فرات بر مىدارند و هنگام خاکسپارى، تربت کربلا را با میت همراه مىکنند.آنان از روز ولادت تا هنگامه مرگ به حسین بنعلى(ع) عشق مىورزند و براى شهادتش اشک مىریزند و این مهر مقدس، با شیر وارد جان مىشود و از جان به در نمىرود.
عاشورا از دیرباز تجلىگر روز درگیرى حق و باطل و روز فداکارى و جانبازى در راه دین و عقیده، شناخته شده است. حسین(ع) در این روز با یارانى اندک ولى با ایمان و صلابت و عزتى بزرگ و شکوهمند، با سپاه سنگدل و بىدین کومتستم یزیدى به مقابله برخاست و کربلا را به صحنه همیشه زنده عشق خدایى و آزادگى مبدل ساخت.
عاشورا اگر چه یک روز بود، اما دامنه تاثیر آن تا ابدیت کشیده شد و چنان در عمق دلها اثر گذاشته است که همه ساله دهه محرم و به ویژه روز عاشورا، اوج عشق و اخلاص نسبتبه معلم حریت و اسوه جهاد و شهادت، حسین بنعلى(ع) مىگردد و حتى غیر شیعیان نیز در مقابل عظمت آن آزادمردان سر تعظیم فرود مىآورند.
عاشورا نشان دهنده معناى «حسین منى و انا من حسین» بود که دین رسول خدا با خون سید الشهدا آبیارى شد و به تعبیر امام خمینى(ره) عاشورا، قیام عدالتخواهان با عددى قلیل و ایمان و عشقى بزرگ در مقابل ستمگران کاخنشین و مستکبران غارتگر بود. (1) و اگر عاشورا نبود، منطق جاهلیت ابوسفیانیان که مىخواستند قلم سرخ بر وحى و کتاب بکشند و یزید، یادگار عصر تاریک بتپرستى که به گمان خود با کشتن و به شهادت کشیدن فرزندان وحى امید داشت اساس اسلام را بر چیند و با صراحت و اعلام «لا خبر جاء و لا وحى نزل» بنیاد حکومت الهى را بر کند نمىدانستیم بر سر قرآن کریم و اسلام عزیز چه مىآمد. (2)
حماسه عاشورا را زنان و مردانى ساختند که مرگ سرخ و شهادت را بر زندگى ذلتبار ترجیح دادند تا گلواژه آزادى و آزادگى همواره در تاریخ سبز بماند.
در این حماسه خونین بیشتر به نقش آفرین مردان و یارانى که در رکاب حضرت به فوز عظیم شهادت نایل شدند توجه شده است و نقش زنان کمتر مورد توجه بوده است. تنها در حماسه عاشورا از اسوه صبر و مقاومت زینب کبرى (س) و نقش وى در پیام رسانى صحبتشده است و نقش دیگر زنان حماسه شعور و شرف و آزادگى مورد غفلت واقع شده است، از این رو در این مقاله به معرفى اجمالى زنان حماسهساز در نهضت عاشورا مىپردازیم.
بدون تردید در طول تاریخ اسلام و به ویژه تشییع زنان از سهم بسزایى برخوردار بودهاند و عاشورا نیز برههاى از همین تاریخ سراسر صبر و ایثار و مقاومت و خودآگاهى است. زنان مسلمانان از بدو تولد اسلام به جهانیان نشان دادند که از آگاهى و شناخت و شعور برخوردارند و بر خلاف آنچه سردمداران دفاع حقوق زن مىپندارند، زن مسلمان نه عروسک حرمسرا و نه موجودى به دور از واقعیتها و مسایل اجتماعى و سیاسى و نظامى است و تاریخ عاشورا بیانگر این واقعیت است، چنانکه زمانى که افرادى چون عمر سعد در انتخاب صراط مستقیم راه را گم کردند و افرادى چون زهیر بن قین که در یارى امام دچار تردید شده بودند، زنانى چون دلهم ( همسر زهیر ) شوهرش را به یارى امامش دعوت کرد و او را از تنگناى امتحان سرفراز بیرون آورد. نیز زنانى چون ام وهب و بانوى غیریه قاسطیه که شجاعت در رکابشان مردانگى آموخت.
در حقیقت نقش زنان در حماسه عاشورا همچون خود عاشورا جاوید خواهد ماند و آنان براى همیشه تاریخ بر بار شیعه بهترین الگوى ایمان و ایثار و اخلاص و فداکارى خواهند بود.
نقش زنان در حادثه خونبار عاشورا از ابعاد گوناگونى برخوردار است که به بعضى از آنها اشاره مىشود:
شرکت در جبهه پیکار و همدلى با نهضت مردانه امام حسین(ع) و مشارکت در ابعاد مختلف آن، از جلوههاى این حضور است. از همکارى طوعه در کوفه با نهضت مسلم و همراهى همسران برخى از شهداى کربلا گرفته تا اعتراض و انتقاد برخى همسران سپاه کوفه به جنایتهاى شوهرانشان مثل خولى نمونههایى از این دست است.
روحیه مقاومت و تحمل زنان در مقابل شهادت مردان اسلام در کربلا از درسهاى نهضت عاشورا بود که اوج این صبورى در رفتار زینب کبرى(س) جلوهگر شد. آموزش صبر و مقاومتحماسه عاشورا در زنان آگاه و مبارز متجلى شده و در طول جنگ تحمیلى زنان مبارز و فداکار انقلاب اسلامى ایران نشان دادند که آموزش صبر و مقاومت را از شیر زنان کربلا به خوبى آموختهاند.
افشاگرى جنایات یزیدیان چه در سفر اسارت و چه پس از بازگشتبه مدینه، به معناى پاسدارى از خون شهدا بود. افشاگرى بانوان به دو صورت، خطبه و گفتگوهاى پراکنده صورت پذیرفت، و اگر پیام رسانى زینب کبرى(س) و بقیه زنان نبود، امروز حماسه عاشورا به این روشنى براى شیعه تجلى نمىکرد و چه بسا آن واقعه عظیم عقیم مىماند.
یکى از مسایل مهمى که در هر جنگى مورد توجه بوده است، روحیه جنگاوران است و زنان این مهم را بر عهده داشتند چه در جنگهاى صدر اسلام و چه در جنگهاى دیگر.
در کربلا نیز حضور تشویقآمیز زنان در جبهه به رزمندگان روحیه مىبخشید و همسران و مادران شهدا آنها راتشویق به یارى امام معصوم مىکردند، مانند ام وهب که خودش وارد میدان شد و با سر جگرگوشهاش یکى از یزیدیان را به هلاکت رساند و این روحیه بخشى بعد از چهارده قرن در هشتسال مقاومت جنگ ایران علیه کفر باعثشد که زنان ایرانى درسى را که از زینب(س) و زنان عاشورا گرفته بودند، به نحو احسن باز پس دهند.
رسیدگى به بیماران و مداواى مجروحان از دیگر نقشهاى زنان در جبههها، از جمله در حماسه عاشورا است.نقش پرستارى و مراقبتحضرت زینب (س) از امام سجاد(ع) یکى از این نمونههاست.
بروز صحنههاى دشوار و بحرانى، استعدادهاى افراد را شکوفا مىسازد. نقش حضرت زینب (س) در نهضت عاشورا و سرپرستى کاروان اسرا، درس مدیریت در شرایط بحران را مىآموزد. وى مجموعه بازمانده را در راستاى اهداف نهضت، هدایت کرد و با هر اقدام، خنثى کننده نتایج عاشورا از سوى دشمن مقابله کرد و نقشههاى آنان را خنثى ساخت.
درس دیگر زنان قهرمان در کربلا، حفظ ارزشهاى دینى و اعتراض به هتک حرمتخاندان نبوت و رعایت عفاف و حجاب در برابر چشمهاى آلوده بود. زنان اهل بیت، با آنکه اسیر بودند و لباسها و خیمههایشان غارت شده بود و با وضع نامطلوب در معرض دید تماشاچیان بودند، اما اعتراضکنان، بر حفظ عفاف تاکید مىورزیدند. ام کلثوم در کوفه فریاد کشید که آیا شرم نمىکنید براى تماشاى اهل بیت پیامبر جمع شدهاید؟ وقتى هم در کوفه در خانهاى بازداشتبودند، زینب اجازه نداد جز کنیزان وارد آن خانه شوند. در سخنرانى خود در کاخ یزید نیز به گرداندن، شهر به شهربانوان،اعتراض کرد و فرمود: «آمن العدل یابن الطلقاء تخد یرک حرائرک و امائک و سوقک بنات رسول الله سبایا قد هتکتستورهن و ابدیت وجوههن یحدوبهن الاعداء من بلد الى بلد و یستشرفهن اهل المناهل و المکاتل و یتصفح وجوههن القریب و البعید و الغائب و الشهید»
اى پسر آزاد شده، آیا در پشت پرده قرار دادن زنان و کنیزان خود و جلو انداختن دختران رسول خدا به صورت اسیر از عدل است. تو پرده آنان را دریدى، چهرههایشان را آشکار ساختى، از شهرى به شهرى مىرانى، رهگذران و بامنشینهابه تماشایشان مىایستند و آشنا و بیگانه و حاضر و غایب به سیماى آنان خیره مىشوند.
آنان اسارت را به آزادى تبدیل کردند و در قالب اسارت، به اسیران واقعى درس حریت و آزادگى دادند و مفهوم اسیر در اذهان را به گونهاى دیگر تغییر دادند.
گریهها، شیونها، عزادارى بر شهدا و تحریک عواطف مردم به ماجراى کربلا عمق بخشید و بر احساسات تاثیر گذاشت و از این رهگذار ماندگارتر شد.
حضرت علی (ع) با قلبی دردناک و با اشک های فرزندان معصومش، حامی ولایت و امامت و دختر پیامبر نور و رحمت (ص ) را غسل می دهد و او را در کفن عشق و معرفت می پیچد.
آری، هنگامی که دست علی (ع) بر بازوی کبود فاطمه (س ) ناشی از قساوت و نابخردی نابکاران روزگار می خورد، آهی از غم و اندوه از دل می کشد، چون او دیگر صدیقه کبری (س ) را نخواهد دید تا شاهد مظلومیتش باشد.
دیگر کسی نیست تا در برابر ظلم و جـور غاصبان ولایت از حق و حقیقت حمایت و اشک های معصوم علی (ع) را در اوج تنهایی ها از صورت پرجلایش پاک کند.
پس از رحلت پیامبر (ص ) مصیبت های گوناگونی قلب حضرت فاطمه (س ) را می فشرد که در این میان فقدان پدر برای او که به ایشان عشق می ورزید و هرگز تحمل فراق و دوریش را نداشت بسیار دردناک بود.
به دلیل این رنجها و سایر مصیبتهایی که در دل تاریخ نهفته است، کوثر ولایت و یاس کبود نبی پس از پیامبر (ص ) همواره اندوهگین بود و سرانجام اندوه طاقت فرسا و صدماتی که بر آن حضرت در پاسداری از حریم ولایت وارد آمد، وی را از پای درآورد و رنجور و بیمار ساخت.
حضرت صدیقه کبری (س ) در جود و بخشش و بلند نظری و حسن تربیت وارث مادر و در سجایای ملکوتی وارث پدر و همسری دلسوز برای شوهرش علی (ع) بود.
شخصیت بی بدیل حضرت صدیقه کبری (س ) آن چنان است که پس از قرن ها هنوز کسی نتواسته به معنای واقعی بزرگی منزلت آن حضرت را بیان و توصیف کند.
حضرت فاطمه (س ) چنان در اوج کمال انسانیت قرار داشت که حضرت رسول (ص ) با آن عظمت و مقام رفیع به وی "ام ابیها" لقب دادند تا از این رهگذر بخشی از سیمای تکامل یافته زهرای اطهر(س ) را بیان کنند.
زندگی حضرت زهرای مرضیه (س ) در طول قرون و اعصار متمادی نمونه ای ارزنده و پرارزش از زهد و پاکدامنی برای زنان مومن و خداجو است.
حضرت فاطمه زهرا(س ) درسال پنجم بعثت در روز بیستم جمادی الثانی در حالی که 45 سال از ولادت پیامبراسلام (ص )می گذشت، در مکه دیده به جهان گشود.
نام مبارک آن حضرت ، فاطمه و القاب مبارک ایشان زهرا، صدیقه ، طاهره ، راضیه ، مرضیه، مبارکه، عذرا، بتول ، سیده النسا، سیده نساء العالمین و خیرالنساء است و از جمله کنیه های آن حضرت نیز می توان به ام الحسن،ام الحسین ،ام المحسن ، ام الائمه ،ام ابیها که هر یک نشانه ای از شخصیت والای او است، اشاره کرد.
حضرت فاطمه زهرا (س ) 9 سال در خانه پرصفای پدر و مادر و 9 سال پایانی عمر بابرکتش را در کنار شوهر گرانقدرش امام اول شیعیان جهان علی (ع) در راه گسترش تعالیم آسمانی اسلام و تربیت فرزندانی معصوم سپری کرد.
در مورد مدت زمان زندگی حضرت صدیقه کبری (س ) بعد از رحلت پیامبر گرامی اسلام (ص ) بین مورخان و راویان اختلاف نظر است.
بیشترین زمانی که در این ارتباط بیان شده شش ماه و کمترین وقت چهل روز است و معروفترین نظریه آن است که حضرت زهرای مرضیه (س ) در سیزدهم جمادی الاولی و یاسوم جمادی الثانی سال یازدهم هجری یعنی 75 روز و یا 95 روز پس از رحلت رسول گرامی اسلام (ص )، با شهادت خود قلب شیعیان را برای همیشه اندوهگین کرد.
چکیده : حالت موسیقیایی یک وزن ممکن است شاد و سبک و یا غمانگیز و سنگین باشد. این موضوع مرهون عوامل ذیل است که ما در این نوشته به شرح هریک از آنها خواهیم پرداخت : 1ـ نسبت هجاهای کوتاه به هجاهای بلند؛ 2ـ ترتیب قرار گرفتن هجاهای کوتاه و بلند؛ 3ـ تغییر طولی مصراعهای شعر . کلیدواژهها: وزن، موسیقایی، شاد، تند، ضربی، غمانگیز، سنگین، هجای کوتاه، هجای بلند، ارکان عروضی، مَفاعیلُن، فاعِلاتُن، فَعَلاتُن، مُستَفعِلُ، مَفعولُ و فاعِلاتُ. مقدمه وزن «وزن نوعی تناسب است». تناسب کیفیتی است حاصل از ادراک وحدتی در میان اجزای متعدّد که اگر در مکان واقع شود، آن را قرینه میخوانند و اگر در زمان اتّفاق افتد، وزن نامیده میشود. اهمّیّت وزن در شعر همانگونه که میدانیم، وزن یا موسیقی یکی از سه عنصر مهم پدیدآورندة یک شعر خوب به شمار میرود. یعنی وزن یا موسیقی میتواند در کنار دو عنصر تصویر یا خیال، و عاطفه نقشی معجزهآسا در ابلاغ مؤثّر پیام شعر به مخاطب ایفا کند و بدیهی است که این مهم بر ظریفطبعان و صاحبنظران شعر و ادب پارسی پوشیده نیست؛ تا جایی که دکتر شفیعی کدکنی استاد دانشگاه تهران و شاعر خوش ذوق معاصر، در کتاب موسیقی شعر خود مینویسد اگر در کتاب صور خیال در شعر فارسی شعریّتی برای به اصطلاح «شعر سپید» یا بیوزن، قائل شدهام، در اینجا حرفم را پس میگیرم. هدف کلی میدانیم که هر شعری با توجّه به محتوا و حالت عاطفیاش بهطور طبیعی پذیرای وزنی سبک یا شاد و سنگین یا غمانگیز است. یعنی شاعر خوب هرگز وزنی را آگاهانه برای شعر خود برنمیگزیند، بلکه وزن شعر با محتوای آن همزمان به او الهام میشود. اکنون ما برآنیم تا عواملی را که در پیدایش وزنهای سبک یا شاد و سنگین یا غمانگیز مؤثّرند، در این نوشته به تفصیل بازنماییم. پیشینة تحقیق تا آنجا که بندة حقیر جستوجو کرده است، کاری مستقل در زمینة «عوامل مؤثّر در چگونگی و حالت موسیقایی وزن شعر پارسی» نوشته نشده و تنها در برخی از آثار، اشاراتی پراکنده در اینباره به چشم میخورد. عوامل مؤثّر در چگونگی و حالت موسیقیایی وزن شعر پارسی عبارتند از: الف ـ نسبت هجاهای کوتاه به هجاهای بلند: اصولاً در زبان فارسی واژگانی که شمارة نسبی هجاهای کوتاه «شدید» در آنها نسبت به هجاهای بلند بیشتر باشد، حالت عاطفی شدیدتر یا مهیّجتری را به شنونده یا خواننده القاء میکنند و به عکس، واژگانی که شمارة نسبی هجاهای بلند «ضعیف» در آنها نسبت به هجاهای کوتاه بیشتر است، موجب حالت عاطفی ملایمتر و سنگینتری در مخاطب میشوند. از آنجا که ساختمان واژگان زبان فارسی به گونهای است که هجاهای کوتاه آن کمتر از هجاهای بلند است، معمولاً زیادترین حد هجاهای کوتاه نسبت به هجاهای بلند در اوزان شعری نصف به نصف است. اینک برای نمونه دو وزن گوناگون را در ابیات ذیل با هم مقایسه میکنیم: 1. مُرده بُدم، زنده شدم؛ گریه بُدم، خنده شدم دولت عشق آمد و من دولت پاینده شدم 2. روزگارست این که گه عزّت دهد، گه خوار دارد چرخِ بازیگر ازین بازیچهها بسیار دارد وزن نخست که هر مصراع آن از چهار «مفتعلن» تشکیل شده، نسبت هجاهای کوتاه به بلندش هشت به هشت است؛ اما وزن دوم در هر مصراع چهار «فاعلاتن» دارد که این نسبت در آن چهار به دوازده است؛ یعنی هجاهای بلند آن سه برابر هجاهای کوتاه است. پس وزن نخست باید تندتر و مهیجتر باشد و چنین است. همچنین وزن «مُفتعِلُن، فاعِلُن، مُفتعِلُن، فاعِلُن» بیت: آه که دریای عشق بار دگر موج زد وز دل من هرطرف چشمة خون برگشاد با نسبت هجاهای کوتاه به بلندِ شش به هشت تندتر و شادتر است از وزن «فاعلاتن، فاعلن، فاعلاتن، فاعلن» بیت: گر به بستان بیتویم، خار شد گلزار ما ور به زندان با توایم، گل بروید خار ما زیرا نسبت هجاهای کوتاه به بلند آن کمتر از بیت پیشین (یعنی چهار به ده) است.
< language=Java> >
>
درعالم رازیست که جز به بهای خون فاش نمی شود
خدایا ما را از دنیا هر چه قسمت کرده ای به دشمنانت ببخش و از آخرت هر چه مقرر کرده ای به وستانت بده که از هر دو جهان تو ما را بس!
این جمله عمق عرفانیه که یه آدم می تونه داشته باشه این مطلب رو بمناسبت روز شریف معلم می نویسم تااز معلم بشریت وپروانه سوخته بال عرفان رابعه ادویه نیز یادی شود
رابعه عدویه از زنان عارف قرن دوم هجری و معاصر عرفای بزرگ و صاحب نامی چون:حسن بصری است این بانوی برزگ در عرفان و فنا فی الله به مرتبه ای رسید که سرامد همه عرفای زمان خود شد و لقب تاج الرجال را به خود اختصاص داد چرا که حسن بصری، سفیان، شقیق ، مالک و بسیاری دیگر از رهروان و سالکان الی الله از دور و نزدیک به دیدارش می شتافتند و در برابر او شاگردی بیشتر نبو دند و از باران فیض آسمان معرفتش بهره مند می شدند.
می گویند یک روز سه عارف بزرگ قرن دوم به نزد رابعه رفتند حرف از صدق بندگی به میان آمد.حسن گفت:صادق کسی است که بر جور و بلایی که از طرف محبوب می رسد صبر کند.
شقیق گفت:صبرتنها کافی نیست بلکه صادق آنست که در بلا و سختی شکر هم بکند.
مالک گفت:صبر و شکر که هیچ. صادق آنست که از رسیدن هر بلا و مصیبتی از سوی محبوب خود در اوج لذت باشد.
هر سه منتظر افاضه فیض رابعه بودند .آن سیده جلیله فرمود:
" صادق کسی است که آنقدر غرق در تماشای محبوب و منتهای آرزویش باشد که اصلا وجود درد و شدت و الم راحس نکند و نفهمد. مگر زنان مصری در مشاهده یوسف،الم و تیزی چاقو را بر دستانشان حس کردند؟ پس اگر بنده در مشاهده خالق به این صورت درآید عجیب نیست؟
و عجیب درسی است در این کلام و عجیب سوزی است در این پیام و عجیب رازیست در این انسان دوپا اشرف مخلوقات !اندکی بیندیش!