سفارش تبلیغ
صبا ویژن
دروغ نگفتم و دروغ نشنودم ، و گمراه نشدم و کسى را گمراه ننمودم . [نهج البلاغه]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :12
بازدید دیروز :5
کل بازدید :83665
تعداد کل یاداشته ها : 33
103/9/13
10:56 ع

مرضیه  اسدی

کوثر زلال «عاشورا» در متن زندگی شیعه و در عمق باورهای پاک او جریان داشته و در طول چهارده قرن سیراب کننده جانها بوده است.
اینک نیز عاشورا پرگاری است که عشق را ترسیم می‏کند و کانونی است که ارزشها، احساسها، عاطفه‏ها، خردها و اراده‏ها برگردش می‏چرخند.
بی‏شک، محتوا، انگیزه‏ها، اهداف و درسهای آن، حماسه عظیم فرهنگی ناب و الهام بخش را تشکیل می‏دهد. از اینرو در حوزه وسیع تشییع و دلباختگان اهل بیت، پیروان عترت همه با «فرهنگ عاشورا» زیسته‏اند و برای آن جان باخته‏اند. آنان در آغاز تولد کام نوزاد را با تربت‏سیدالشهدا(ع) و آب فرات بر می‏دارند و هنگام خاکسپاری، تربت کربلا را با میت همراه می‏کنند.آنان از روز ولادت تا هنگامه مرگ به حسین بن‏علی(ع) عشق می‏ورزند و برای شهادتش اشک می‏ریزند و این مهر مقدس، با شیر وارد جان می‏شود و از جان به در نمی‏رود.
عاشورا از دیرباز تجلی‏گر روز درگیری حق و باطل و روز فداکاری و جانبازی در راه دین و عقیده، شناخته شده است. حسین(ع) در این روز با یارانی اندک ولی با ایمان و صلابت و عزتی بزرگ و شکوهمند، با سپاه سنگدل و بی‏دین کومت‏ستم یزیدی به مقابله برخاست و کربلا را به صحنه همیشه زنده عشق خدایی و آزادگی مبدل ساخت.
عاشورا اگر چه یک روز بود، اما دامنه تاثیر آن تا ابدیت کشیده شد و چنان در عمق دلها اثر گذاشته است که همه ساله دهه محرم و به ویژه روز عاشورا، اوج عشق و اخلاص نسبت‏به معلم حریت و اسوه جهاد و شهادت، حسین بن‏علی(ع) می‏گردد و حتی غیر شیعیان نیز در مقابل عظمت آن آزادمردان سر تعظیم فرود می‏آورند.
عاشورا نشان دهنده معنای «حسین منی و انا من حسین‏» بود که دین رسول خدا با خون سید الشهدا آبیاری شد و به تعبیر امام خمینی(ره) عاشورا، قیام عدالت‏خواهان با عددی قلیل و ایمان و عشقی بزرگ در مقابل ستمگران کاخ‏نشین و مستکبران غارتگر بود. (1) و اگر عاشورا نبود، منطق جاهلیت ابوسفیانیان که می‏خواستند قلم سرخ بر وحی و کتاب بکشند و یزید، یادگار عصر تاریک بت‏پرستی که به گمان خود با کشتن و به شهادت کشیدن فرزندان وحی امید داشت اساس اسلام را بر چیند و با صراحت و اعلام «لا خبر جاء و لا وحی نزل‏» بنیاد حکومت الهی را بر کند نمی‏دانستیم بر سر قرآن کریم و اسلام عزیز چه می‏آمد. (2)
حماسه عاشورا را زنان و مردانی ساختند که مرگ سرخ و شهادت را بر زندگی ذلت‏بار ترجیح دادند تا گلواژه آزادی و آزادگی همواره در تاریخ سبز بماند.
در این حماسه خونین بیشتر به نقش آفرین مردان و یارانی که در رکاب حضرت به فوز عظیم شهادت نایل شدند توجه شده است و نقش زنان کمتر مورد توجه بوده است. تنها در حماسه عاشورا از اسوه صبر و مقاومت زینب کبری (س) و نقش وی در پیام رسانی صحبت‏شده است و نقش دیگر زنان حماسه شعور و شرف و آزادگی مورد غفلت واقع شده است، از این رو در این مقاله به معرفی اجمالی زنان حماسه‏ساز در نهضت عاشورا می‏پردازیم.
بدون تردید در طول تاریخ اسلام و به ویژه تشییع زنان از سهم بسزایی برخوردار بوده‏اند و عاشورا نیز برهه‏ای از همین تاریخ سراسر صبر و ایثار و مقاومت و خودآگاهی است. زنان مسلمانان از بدو تولد اسلام به جهانیان نشان دادند که از آگاهی و شناخت و شعور برخوردارند و بر خلاف آنچه سردمداران دفاع حقوق زن می‏پندارند، زن مسلمان نه عروسک حرمسرا و نه موجودی به دور از واقعیتها و مسایل اجتماعی و سیاسی و نظامی است و تاریخ عاشورا بیانگر این واقعیت است، چنانکه زمانی که افرادی چون عمر سعد در انتخاب صراط مستقیم راه را گم کردند و افرادی چون زهیر بن قین که در یاری امام دچار تردید شده بودند، زنانی چون دلهم ( همسر زهیر ) شوهرش را به یاری امامش دعوت کرد و او را از تنگنای امتحان سرفراز بیرون آورد. نیز زنانی چون ام وهب و بانوی غیریه قاسطیه که شجاعت در رکابشان مردانگی آموخت.
در حقیقت نقش زنان در حماسه عاشورا همچون خود عاشورا جاوید خواهد ماند و آنان برای همیشه تاریخ بر بار شیعه بهترین الگوی ایمان و ایثار و اخلاص و فداکاری خواهند بود.

زنان در عاشورا

نقش زنان در حادثه خونبار عاشورا از ابعاد گوناگونی برخوردار است که به بعضی از آنها اشاره می‏شود:

1- مشارکت در جهاد

شرکت در جبهه پیکار و همدلی با نهضت مردانه امام حسین(ع) و مشارکت در ابعاد مختلف آن، از جلوه‏های این حضور است. از همکاری طوعه در کوفه با نهضت مسلم و همراهی همسران برخی از شهدای کربلا گرفته تا اعتراض و انتقاد برخی همسران سپاه کوفه به جنایتهای شوهرانشان مثل خولی نمونه‏هایی از این دست است.

2- آموزش صبر

روحیه مقاومت و تحمل زنان در مقابل شهادت مردان اسلام در کربلا از درسهای نهضت عاشورا بود که اوج این صبوری در رفتار زینب کبری(س) جلوه‏گر شد. آموزش صبر و مقاومت‏حماسه عاشورا در زنان آگاه و مبارز متجلی شده و در طول جنگ تحمیلی زنان مبارز و فداکار انقلاب اسلامی ایران نشان دادند که آموزش صبر و مقاومت را از شیر زنان کربلا به خوبی آموخته‏اند.

3- پیام رسانی

افشاگری جنایات یزیدیان چه در سفر اسارت و چه پس از بازگشت‏به مدینه، به معنای پاسداری از خون شهدا بود. افشاگری بانوان به دو صورت، خطبه و گفتگوهای پراکنده صورت پذیرفت، و اگر پیام رسانی زینب کبری(س) و بقیه زنان نبود، امروز حماسه عاشورا به این روشنی برای شیعه تجلی نمی‏کرد و چه بسا آن واقعه عظیم عقیم می‏ماند.

4- روحیه بخشی

یکی از مسایل مهمی که در هر جنگی مورد توجه بوده است، روحیه جنگاوران است و زنان این مهم را بر عهده داشتند چه در جنگهای صدر اسلام و چه در جنگهای دیگر.
در کربلا نیز حضور تشویق‏آمیز زنان در جبهه به رزمندگان روحیه می‏بخشید و همسران و مادران شهدا آنها راتشویق به یاری امام معصوم می‏کردند، مانند ام وهب که خودش وارد میدان شد و با سر جگرگوشه‏اش یکی از یزیدیان را به هلاکت رساند و این روحیه بخشی بعد از چهارده قرن در هشت‏سال مقاومت جنگ ایران علیه کفر باعث‏شد که زنان ایرانی درسی را که از زینب(س) و زنان عاشورا گرفته بودند، به نحو احسن باز پس دهند.

5- پرستاری

رسیدگی به بیماران و مداوای مجروحان از دیگر نقشهای زنان در جبهه‏ها، از جمله در حماسه عاشورا است.نقش پرستاری و مراقبت‏حضرت زینب (س) از امام سجاد(ع) یکی از این نمونه‏هاست.

6- مدیریت

بروز صحنه‏های دشوار و بحرانی، استعدادهای افراد را شکوفا می‏سازد. نقش حضرت زینب (س) در نهضت عاشورا و سرپرستی کاروان اسرا، درس مدیریت در شرایط بحران را می‏آموزد. وی مجموعه بازمانده را در راستای اهداف نهضت، هدایت کرد و با هر اقدام، خنثی کننده نتایج عاشورا از سوی دشمن مقابله کرد و نقشه‏های آنان را خنثی ساخت.

7- حفظ ارزشها

درس دیگر زنان قهرمان در کربلا، حفظ ارزشهای دینی و اعتراض به هتک حرمت‏خاندان نبوت و رعایت عفاف و حجاب در برابر چشمهای آلوده بود. زنان اهل بیت، با آنکه اسیر بودند و لباسها و خیمه‏هایشان غارت شده بود و با وضع نامطلوب در معرض دید تماشاچیان بودند، اما اعتراض‏کنان، بر حفظ عفاف تاکید می‏ورزیدند. ام کلثوم در کوفه فریاد کشید که آیا شرم نمی‏کنید برای تماشای اهل بیت پیامبر جمع شده‏اید؟ وقتی هم در کوفه در خانه‏ای بازداشت‏بودند، زینب اجازه نداد جز کنیزان وارد آن خانه شوند. در سخنرانی خود در کاخ یزید نیز به گرداندن، شهر به شهربانوان،اعتراض کرد و فرمود: «آمن العدل یابن الطلقاء تخد یرک حرائرک و امائک و سوقک بنات رسول الله سبایا قد هتکت‏ستورهن و ابدیت وجوههن یحدوبهن الاعداء من بلد الی بلد و یستشرفهن اهل المناهل و المکاتل و یتصفح وجوههن القریب و البعید و الغائب و الشهید»
ای پسر آزاد شده، آیا در پشت پرده قرار دادن زنان و کنیزان خود و جلو انداختن دختران رسول خدا به صورت اسیر از عدل است. تو پرده آنان را دریدی، چهره‏هایشان را آشکار ساختی، از شهری به شهری می‏رانی، رهگذران و بام‏نشینهابه تماشایشان می‏ایستند و آشنا و بیگانه و حاضر و غایب به سیمای آنان خیره می‏شوند.

8- تغییر ماهیت اسارت

آنان اسارت را به آزادی تبدیل کردند و در قالب اسارت، به اسیران واقعی درس حریت و آزادگی دادند و مفهوم اسیر در اذهان را به گونه‏ای دیگر تغییر دادند.

9- عمق بخشیدن به بعد عاطفی و تراژدیک کربلا

گریه‏ها، شیونها، عزاداری بر شهدا و تحریک عواطف مردم به ماجرای کربلا عمق بخشید و بر احساسات تاثیر گذاشت و از این رهگذار ماندگارتر شد.


  
  

مرضیه  اسدی

کوثر زلال «عاشورا» در متن زندگى شیعه و در عمق باورهاى پاک او جریان داشته و در طول چهارده قرن سیراب کننده جانها بوده است.
اینک نیز عاشورا پرگارى است که عشق را ترسیم مى‏کند و کانونى است که ارزشها، احساسها، عاطفه‏ها، خردها و اراده‏ها برگردش مى‏چرخند.
بى‏شک، محتوا، انگیزه‏ها، اهداف و درسهاى آن، حماسه عظیم فرهنگى ناب و الهام بخش را تشکیل مى‏دهد. از اینرو در حوزه وسیع تشییع و دلباختگان اهل بیت، پیروان عترت همه با «فرهنگ عاشورا» زیسته‏اند و براى آن جان باخته‏اند. آنان در آغاز تولد کام نوزاد را با تربت‏سیدالشهدا(ع) و آب فرات بر مى‏دارند و هنگام خاکسپارى، تربت کربلا را با میت همراه مى‏کنند.آنان از روز ولادت تا هنگامه مرگ به حسین بن‏على(ع) عشق مى‏ورزند و براى شهادتش اشک مى‏ریزند و این مهر مقدس، با شیر وارد جان مى‏شود و از جان به در نمى‏رود.
عاشورا از دیرباز تجلى‏گر روز درگیرى حق و باطل و روز فداکارى و جانبازى در راه دین و عقیده، شناخته شده است. حسین(ع) در این روز با یارانى اندک ولى با ایمان و صلابت و عزتى بزرگ و شکوهمند، با سپاه سنگدل و بى‏دین کومت‏ستم یزیدى به مقابله برخاست و کربلا را به صحنه همیشه زنده عشق خدایى و آزادگى مبدل ساخت.
عاشورا اگر چه یک روز بود، اما دامنه تاثیر آن تا ابدیت کشیده شد و چنان در عمق دلها اثر گذاشته است که همه ساله دهه محرم و به ویژه روز عاشورا، اوج عشق و اخلاص نسبت‏به معلم حریت و اسوه جهاد و شهادت، حسین بن‏على(ع) مى‏گردد و حتى غیر شیعیان نیز در مقابل عظمت آن آزادمردان سر تعظیم فرود مى‏آورند.
عاشورا نشان دهنده معناى «حسین منى و انا من حسین‏» بود که دین رسول خدا با خون سید الشهدا آبیارى شد و به تعبیر امام خمینى(ره) عاشورا، قیام عدالت‏خواهان با عددى قلیل و ایمان و عشقى بزرگ در مقابل ستمگران کاخ‏نشین و مستکبران غارتگر بود. (1) و اگر عاشورا نبود، منطق جاهلیت ابوسفیانیان که مى‏خواستند قلم سرخ بر وحى و کتاب بکشند و یزید، یادگار عصر تاریک بت‏پرستى که به گمان خود با کشتن و به شهادت کشیدن فرزندان وحى امید داشت اساس اسلام را بر چیند و با صراحت و اعلام «لا خبر جاء و لا وحى نزل‏» بنیاد حکومت الهى را بر کند نمى‏دانستیم بر سر قرآن کریم و اسلام عزیز چه مى‏آمد. (2)
حماسه عاشورا را زنان و مردانى ساختند که مرگ سرخ و شهادت را بر زندگى ذلت‏بار ترجیح دادند تا گلواژه آزادى و آزادگى همواره در تاریخ سبز بماند.
در این حماسه خونین بیشتر به نقش آفرین مردان و یارانى که در رکاب حضرت به فوز عظیم شهادت نایل شدند توجه شده است و نقش زنان کمتر مورد توجه بوده است. تنها در حماسه عاشورا از اسوه صبر و مقاومت زینب کبرى (س) و نقش وى در پیام رسانى صحبت‏شده است و نقش دیگر زنان حماسه شعور و شرف و آزادگى مورد غفلت واقع شده است، از این رو در این مقاله به معرفى اجمالى زنان حماسه‏ساز در نهضت عاشورا مى‏پردازیم.
بدون تردید در طول تاریخ اسلام و به ویژه تشییع زنان از سهم بسزایى برخوردار بوده‏اند و عاشورا نیز برهه‏اى از همین تاریخ سراسر صبر و ایثار و مقاومت و خودآگاهى است. زنان مسلمانان از بدو تولد اسلام به جهانیان نشان دادند که از آگاهى و شناخت و شعور برخوردارند و بر خلاف آنچه سردمداران دفاع حقوق زن مى‏پندارند، زن مسلمان نه عروسک حرمسرا و نه موجودى به دور از واقعیتها و مسایل اجتماعى و سیاسى و نظامى است و تاریخ عاشورا بیانگر این واقعیت است، چنانکه زمانى که افرادى چون عمر سعد در انتخاب صراط مستقیم راه را گم کردند و افرادى چون زهیر بن قین که در یارى امام دچار تردید شده بودند، زنانى چون دلهم ( همسر زهیر ) شوهرش را به یارى امامش دعوت کرد و او را از تنگناى امتحان سرفراز بیرون آورد. نیز زنانى چون ام وهب و بانوى غیریه قاسطیه که شجاعت در رکابشان مردانگى آموخت.
در حقیقت نقش زنان در حماسه عاشورا همچون خود عاشورا جاوید خواهد ماند و آنان براى همیشه تاریخ بر بار شیعه بهترین الگوى ایمان و ایثار و اخلاص و فداکارى خواهند بود.

زنان در عاشورا

نقش زنان در حادثه خونبار عاشورا از ابعاد گوناگونى برخوردار است که به بعضى از آنها اشاره مى‏شود:

1- مشارکت در جهاد

شرکت در جبهه پیکار و همدلى با نهضت مردانه امام حسین(ع) و مشارکت در ابعاد مختلف آن، از جلوه‏هاى این حضور است. از همکارى طوعه در کوفه با نهضت مسلم و همراهى همسران برخى از شهداى کربلا گرفته تا اعتراض و انتقاد برخى همسران سپاه کوفه به جنایتهاى شوهرانشان مثل خولى نمونه‏هایى از این دست است.

2- آموزش صبر

روحیه مقاومت و تحمل زنان در مقابل شهادت مردان اسلام در کربلا از درسهاى نهضت عاشورا بود که اوج این صبورى در رفتار زینب کبرى(س) جلوه‏گر شد. آموزش صبر و مقاومت‏حماسه عاشورا در زنان آگاه و مبارز متجلى شده و در طول جنگ تحمیلى زنان مبارز و فداکار انقلاب اسلامى ایران نشان دادند که آموزش صبر و مقاومت را از شیر زنان کربلا به خوبى آموخته‏اند.

3- پیام رسانى

افشاگرى جنایات یزیدیان چه در سفر اسارت و چه پس از بازگشت‏به مدینه، به معناى پاسدارى از خون شهدا بود. افشاگرى بانوان به دو صورت، خطبه و گفتگوهاى پراکنده صورت پذیرفت، و اگر پیام رسانى زینب کبرى(س) و بقیه زنان نبود، امروز حماسه عاشورا به این روشنى براى شیعه تجلى نمى‏کرد و چه بسا آن واقعه عظیم عقیم مى‏ماند.

4- روحیه بخشى

یکى از مسایل مهمى که در هر جنگى مورد توجه بوده است، روحیه جنگاوران است و زنان این مهم را بر عهده داشتند چه در جنگهاى صدر اسلام و چه در جنگهاى دیگر.
در کربلا نیز حضور تشویق‏آمیز زنان در جبهه به رزمندگان روحیه مى‏بخشید و همسران و مادران شهدا آنها راتشویق به یارى امام معصوم مى‏کردند، مانند ام وهب که خودش وارد میدان شد و با سر جگرگوشه‏اش یکى از یزیدیان را به هلاکت رساند و این روحیه بخشى بعد از چهارده قرن در هشت‏سال مقاومت جنگ ایران علیه کفر باعث‏شد که زنان ایرانى درسى را که از زینب(س) و زنان عاشورا گرفته بودند، به نحو احسن باز پس دهند.

5- پرستارى

رسیدگى به بیماران و مداواى مجروحان از دیگر نقشهاى زنان در جبهه‏ها، از جمله در حماسه عاشورا است.نقش پرستارى و مراقبت‏حضرت زینب (س) از امام سجاد(ع) یکى از این نمونه‏هاست.

6- مدیریت

بروز صحنه‏هاى دشوار و بحرانى، استعدادهاى افراد را شکوفا مى‏سازد. نقش حضرت زینب (س) در نهضت عاشورا و سرپرستى کاروان اسرا، درس مدیریت در شرایط بحران را مى‏آموزد. وى مجموعه بازمانده را در راستاى اهداف نهضت، هدایت کرد و با هر اقدام، خنثى کننده نتایج عاشورا از سوى دشمن مقابله کرد و نقشه‏هاى آنان را خنثى ساخت.

7- حفظ ارزشها

درس دیگر زنان قهرمان در کربلا، حفظ ارزشهاى دینى و اعتراض به هتک حرمت‏خاندان نبوت و رعایت عفاف و حجاب در برابر چشمهاى آلوده بود. زنان اهل بیت، با آنکه اسیر بودند و لباسها و خیمه‏هایشان غارت شده بود و با وضع نامطلوب در معرض دید تماشاچیان بودند، اما اعتراض‏کنان، بر حفظ عفاف تاکید مى‏ورزیدند. ام کلثوم در کوفه فریاد کشید که آیا شرم نمى‏کنید براى تماشاى اهل بیت پیامبر جمع شده‏اید؟ وقتى هم در کوفه در خانه‏اى بازداشت‏بودند، زینب اجازه نداد جز کنیزان وارد آن خانه شوند. در سخنرانى خود در کاخ یزید نیز به گرداندن، شهر به شهربانوان،اعتراض کرد و فرمود: «آمن العدل یابن الطلقاء تخد یرک حرائرک و امائک و سوقک بنات رسول الله سبایا قد هتکت‏ستورهن و ابدیت وجوههن یحدوبهن الاعداء من بلد الى بلد و یستشرفهن اهل المناهل و المکاتل و یتصفح وجوههن القریب و البعید و الغائب و الشهید»
اى پسر آزاد شده، آیا در پشت پرده قرار دادن زنان و کنیزان خود و جلو انداختن دختران رسول خدا به صورت اسیر از عدل است. تو پرده آنان را دریدى، چهره‏هایشان را آشکار ساختى، از شهرى به شهرى مى‏رانى، رهگذران و بام‏نشینهابه تماشایشان مى‏ایستند و آشنا و بیگانه و حاضر و غایب به سیماى آنان خیره مى‏شوند.

8- تغییر ماهیت اسارت

آنان اسارت را به آزادى تبدیل کردند و در قالب اسارت، به اسیران واقعى درس حریت و آزادگى دادند و مفهوم اسیر در اذهان را به گونه‏اى دیگر تغییر دادند.

9- عمق بخشیدن به بعد عاطفى و تراژدیک کربلا

گریه‏ها، شیونها، عزادارى بر شهدا و تحریک عواطف مردم به ماجراى کربلا عمق بخشید و بر احساسات تاثیر گذاشت و از این رهگذار ماندگارتر شد.


  
  

حضرت علی (ع) با قلبی دردناک و با اشک های فرزندان معصومش، حامی ولایت و امامت و دختر پیامبر نور و رحمت (ص ) را غسل می دهد و او را در کفن عشق و معرفت می پیچد.
آری، هنگامی که دست علی (ع) بر بازوی کبود فاطمه (س ) ناشی از قساوت و نابخردی نابکاران روزگار می خورد، آهی از غم و اندوه از دل می کشد، چون او دیگر صدیقه کبری (س ) را نخواهد دید تا شاهد مظلومیتش باشد.
دیگر کسی نیست تا در برابر ظلم و جـور غاصبان ولایت از حق و حقیقت حمایت و اشک های معصوم علی (ع) را در اوج تنهایی ها از صورت پرجلایش پاک کند.
پس از رحلت پیامبر (ص ) مصیبت های گوناگونی قلب حضرت فاطمه (س ) را می فشرد که در این میان فقدان پدر برای او که به ایشان عشق می ورزید و هرگز تحمل فراق و دوریش را نداشت بسیار دردناک بود.
به دلیل این رنجها و سایر مصیبتهایی که در دل تاریخ نهفته است، کوثر ولایت و یاس کبود نبی پس از پیامبر (ص ) همواره اندوهگین بود و سرانجام اندوه طاقت فرسا و صدماتی که بر آن حضرت در پاسداری از حریم ولایت وارد آمد، وی را از پای درآورد و رنجور و بیمار ساخت.
حضرت صدیقه کبری (س ) در جود و بخشش و بلند نظری و حسن تربیت وارث مادر و در سجایای ملکوتی وارث پدر و همسری دلسوز برای شوهرش علی (ع) بود.
شخصیت بی بدیل حضرت صدیقه کبری (س ) آن چنان است که پس از قرن ها هنوز کسی نتواسته به معنای واقعی بزرگی منزلت آن حضرت را بیان و توصیف کند.
حضرت فاطمه (س ) چنان در اوج کمال انسانیت قرار داشت که حضرت رسول (ص ) با آن عظمت و مقام رفیع به وی "ام ابیها" لقب دادند تا از این رهگذر بخشی از سیمای تکامل یافته زهرای اطهر(س ) را بیان کنند.
زندگی حضرت زهرای مرضیه (س ) در طول قرون و اعصار متمادی نمونه ای ارزنده و پرارزش از زهد و پاکدامنی برای زنان مومن و خداجو است.
حضرت فاطمه زهرا(س ) درسال پنجم بعثت در روز بیستم جمادی الثانی در حالی که 45 سال از ولادت پیامبراسلام (ص )می گذشت، در مکه دیده به جهان گشود.
نام مبارک آن حضرت ، فاطمه و القاب مبارک ایشان زهرا، صدیقه ، طاهره ، راضیه ، مرضیه، مبارکه، عذرا، بتول ، سیده النسا، سیده نساء العالمین و خیرالنساء است و از جمله کنیه های آن حضرت نیز می توان به ام الحسن،ام الحسین ،ام المحسن ، ام الائمه ،ام ابیها که هر یک نشانه ای از شخصیت والای او است، اشاره کرد.
حضرت فاطمه زهرا (س ) 9 سال در خانه پرصفای پدر و مادر و 9 سال پایانی عمر بابرکتش را در کنار شوهر گرانقدرش امام اول شیعیان جهان علی (ع) در راه گسترش تعالیم آسمانی اسلام و تربیت فرزندانی معصوم سپری کرد.
در مورد مدت زمان زندگی حضرت صدیقه کبری (س ) بعد از رحلت پیامبر گرامی اسلام (ص ) بین مورخان و راویان اختلاف نظر است.
بیشترین زمانی که در این ارتباط بیان شده شش ماه و کمترین وقت چهل روز است و معروفترین نظریه آن است که حضرت زهرای مرضیه (س ) در سیزدهم جمادی الاولی و یاسوم جمادی الثانی سال یازدهم هجری یعنی 75 روز و یا 95 روز پس از رحلت رسول گرامی اسلام (ص )، با شهادت خود قلب شیعیان را برای همیشه اندوهگین کرد.

شهادت حضرت فاطمه (ع)
  
  

چکیده‌ : حالت‌ موسیقیایی‌ یک‌ وزن‌ ممکن‌ است‌ شاد و سبک‌ و یا غم‌انگیز و سنگین‌ باشد. این‌ موضوع‌ مرهون‌ عوامل‌ ذیل‌ است‌ که‌ ما در این‌ نوشته‌ به‌ شرح‌ هریک‌ از آن‌ها خواهیم‌ پرداخت‌ : 1ـ نسبت‌ هجاهای‌ کوتاه‌ به‌ هجاهای‌ بلند؛ 2ـ ترتیب‌ قرار گرفتن‌ هجاهای‌ کوتاه‌ و بلند؛ 3ـ تغییر طولی‌ مصراع‌های‌ شعر . کلیدواژه‌ها: وزن‌، موسیقایی‌، شاد، تند، ضربی‌، غم‌انگیز، سنگین‌، هجای‌ کوتاه‌، هجای‌ بلند، ارکان‌ عروضی‌، مَفاعیلُن‌، فاعِلاتُن‌، فَعَلاتُن‌، مُستَفعِلُ، مَفعولُ و فاعِلاتُ. مقدمه‌ وزن‌ «وزن‌ نوعی‌ تناسب‌ است‌». تناسب‌ کیفیتی‌ است‌ حاصل‌ از ادراک‌ وحدتی‌ در میان‌ اجزای‌ متعدّد که‌ اگر در مکان‌ واقع‌ شود، آن‌ را قرینه‌ می‌خوانند و اگر در زمان‌ اتّفاق‌ افتد، وزن‌ نامیده‌ می‌شود. اهمّیّت‌ وزن‌ در شعر همان‌گونه‌ که‌ می‌دانیم‌، وزن‌ یا موسیقی‌ یکی‌ از سه‌ عنصر مهم‌ پدیدآورندة‌ یک‌ شعر خوب‌ به‌ شمار می‌رود. یعنی‌ وزن‌ یا موسیقی‌ می‌تواند در کنار دو عنصر تصویر یا خیال‌، و عاطفه‌ نقشی‌ معجزه‌آسا در ابلاغ‌ مؤثّر پیام‌ شعر به‌ مخاطب‌ ایفا کند و بدیهی‌ است‌ که‌ این‌ مهم‌ بر ظریف‌طبعان‌ و صاحب‌نظران‌ شعر و ادب‌ پارسی‌ پوشیده‌ نیست‌؛ تا جایی‌ که‌ دکتر شفیعی‌ کدکنی‌ استاد دانشگاه‌ تهران‌ و شاعر خوش‌ ذوق‌ معاصر، در کتاب‌ موسیقی‌ شعر خود می‌نویسد اگر در کتاب‌ صور خیال‌ در شعر فارسی‌ شعریّتی‌ برای‌ به‌ اصطلاح‌ «شعر سپید» یا بی‌وزن‌، قائل‌ شده‌ام‌، در اینجا حرفم‌ را پس‌ می‌گیرم‌. هدف‌ کلی‌ می‌دانیم‌ که‌ هر شعری‌ با توجّه‌ به‌ محتوا و حالت‌ عاطفی‌اش‌ به‌طور طبیعی‌ پذیرای‌ وزنی‌ سبک‌ یا شاد و سنگین‌ یا غم‌انگیز است‌. یعنی‌ شاعر خوب‌ هرگز وزنی‌ را آگاهانه‌ برای‌ شعر خود برنمی‌گزیند، بلکه‌ وزن‌ شعر با محتوای‌ آن‌ هم‌زمان‌ به‌ او الهام‌ می‌شود. اکنون‌ ما برآنیم‌ تا عواملی‌ را که‌ در پیدایش‌ وزن‌های‌ سبک‌ یا شاد و سنگین‌ یا غم‌انگیز مؤثّرند، در این‌ نوشته‌ به‌ تفصیل‌ بازنماییم‌. پیشینة‌ تحقیق‌ تا آنجا که‌ بندة‌ حقیر جست‌وجو کرده‌ است‌، کاری‌ مستقل‌ در زمینة‌ «عوامل‌ مؤثّر در چگونگی‌ و حالت‌ موسیقایی‌ وزن‌ شعر پارسی‌» نوشته‌ نشده‌ و تنها در برخی‌ از آثار، اشاراتی‌ پراکنده‌ در این‌باره‌ به‌ چشم‌ می‌خورد. عوامل‌ مؤثّر در چگونگی‌ و حالت‌ موسیقیایی‌ وزن‌ شعر پارسی‌ عبارتند از: الف‌ ـ نسبت‌ هجاهای‌ کوتاه‌ به‌ هجاهای‌ بلند: اصولاً در زبان‌ فارسی‌ واژگانی‌ که‌ شمارة‌ نسبی‌ هجاهای‌ کوتاه‌ «شدید» در آن‌ها نسبت‌ به‌ هجاهای‌ بلند بیشتر باشد، حالت‌ عاطفی‌ شدیدتر یا مهیّج‌تری‌ را به‌ شنونده‌ یا خواننده‌ القاء می‌کنند و به‌ عکس‌، واژگانی‌ که‌ شمارة‌ نسبی‌ هجاهای‌ بلند «ضعیف‌» در آن‌ها نسبت‌ به‌ هجاهای‌ کوتاه‌ بیشتر است‌، موجب‌ حالت‌ عاطفی‌ ملایم‌تر و سنگین‌تری‌ در مخاطب‌ می‌شوند. از آنجا که‌ ساختمان‌ واژگان‌ زبان‌ فارسی‌ به‌ گونه‌ای‌ است‌ که‌ هجاهای‌ کوتاه‌ آن‌ کم‌تر از هجاهای‌ بلند است‌، معمولاً زیادترین‌ حد هجاهای‌ کوتاه‌ نسبت‌ به‌ هجاهای‌ بلند در اوزان‌ شعری‌ نصف‌ به‌ نصف‌ است‌. اینک‌ برای‌ نمونه‌ دو وزن‌ گوناگون‌ را در ابیات‌ ذیل‌ با هم‌ مقایسه‌ می‌کنیم‌: 1. مُرده‌ بُدم‌، زنده‌ شدم‌؛ گریه‌ بُدم‌، خنده‌ شدم‌ دولت‌ عشق‌ آمد و من‌ دولت‌ پاینده‌ شدم‌ 2. روزگارست‌ این‌ که‌ گه‌ عزّت‌ دهد، گه‌ خوار دارد چرخِ بازیگر ازین‌ بازیچه‌ها بسیار دارد وزن‌ نخست‌ که‌ هر مصراع‌ آن‌ از چهار «مفتعلن‌» تشکیل‌ شده‌، نسبت‌ هجاهای‌ کوتاه‌ به‌ بلندش‌ هشت‌ به‌ هشت‌ است‌؛ اما وزن‌ دوم‌ در هر مصراع‌ چهار «فاعلاتن‌» دارد که‌ این‌ نسبت‌ در آن‌ چهار به‌ دوازده‌ است‌؛ یعنی‌ هجاهای‌ بلند آن‌ سه‌ برابر هجاهای‌ کوتاه‌ است‌. پس‌ وزن‌ نخست‌ باید تندتر و مهیج‌تر باشد و چنین‌ است‌. همچنین‌ وزن‌ «مُفتعِلُن‌، فاعِلُن‌، مُفتعِلُن‌، فاعِلُن‌» بیت‌: آه‌ که‌ دریای‌ عشق‌ بار دگر موج‌ زد وز دل‌ من‌ هرطرف‌ چشمة‌ خون‌ برگشاد با نسبت‌ هجاهای‌ کوتاه‌ به‌ بلندِ شش‌ به‌ هشت‌ تندتر و شادتر است‌ از وزن‌ «فاعلاتن‌، فاعلن‌، فاعلاتن‌، فاعلن‌» بیت‌: گر به‌ بستان‌ بی‌تویم‌، خار شد گلزار ما ور به‌ زندان‌ با توایم‌، گل‌ بروید خار ما زیرا نسبت‌ هجاهای‌ کوتاه‌ به‌ بلند آن‌ کمتر از بیت‌ پیشین‌ (یعنی‌ چهار به‌ ده‌) است‌.


  
  

حق زن در جامعه اسلامى


برخى نسبت به نقش عمومى زن، راه را به اشتباه رفته‏اند. کسانى که تمامى مسؤولیتهاى زن را در نقش «مادر بودن» خلاصه می‏کنند، نقش عمومى او را نمی‏پذیرند. البته این انحراف، در سایر جنبه‏هاى اجتماعى نیز به خوبى نمودار است. چنان که گاه گروهى از مردم، تمامى فعالیت خود را تنها در یک زمینه، متمرکز می‏کنند و از وظایف اجتماعى خود، بسیار فاصله می‏گیرند و البته این مشکل، سابقه‏اى دیرینه دارد، چنانکه امروز نیز شاهدیم که برخى می‏گویند: علماء بزرگ دینى نباید در مسائل سیاسى، دخالت کنند، چرا که وظیفه آنها تنها در مسائل دینى، خلاصه می‏شود!

درست است که وظیفه علماء دین، تحقیق و بررسى مسائل دینى است، اما رسالت انسانى آنها در جهت‏گیریهاى سیاسى، چگونه می‏تواند فراموش شود؟! اگر نقش آنان تنها در یک جنبه خلاصه شود، بی‏تردید جنبه‏هاى انسانى آنها، در زندگى اجتماعى، از میان می‏رود. به همین ترتیب اگر محدوده وظایف زن را نیز خلاصه کنیم، نقش انسانى او، زیر سؤال خواهد رفت. اما ما هرگز نقش انسانى او در زندگى اجتماعى را کوچک نمی‏شماریم. بنابراین بر این عقیده‏ایم که در دیدگاه اسلام، همانند سایر ادیان، تمامى مردم به برپایى عدل و داد، فرا خوانده شده‏اند و این بدین معنا است که تمامى مردم در حد توان خود باید در این زمینه، تلاش کنند.

هر انسانى داراى تواناییهاى ویژه‏اى است که در سایه آن می‏تواند در یکى از ابعاد اقتصادى، سیاسى و یا اجتماعى، به برپایى عدالت کمک کند. بر چنین فردى واجب است که در راستاى تخصص خود، گام بردارد و گِرِهى از زندگى انسان و یا جامعه اسلامى، باز کند.

از آنچه گفته شد روشن می‏شود که نمی‏توان، نقش زن را در زندگى اجتماعى، نادیده گرفت. اما در چگونگى شرکت زن در مسائل اجتماعى، نظریات گوناگونى ابراز شده است. آیا زن می‏تواند به عنوان اهرمى در خدمت عدالت قرار گیرد؟ و آیا در این زمینه نقشِ به خصوصى دارد؟ و آیا اسلام، چنین نقشى را براى زن جایز شمرده است؟

به نظر ما، اسلام چنین نقشى را براى زن، تحریم نکرده است، زیرا تمامى افرادى که با نقش زن در بُعد اجتماعى مخالفند، به مسائل اخلاقى متوسل می‏شوند. آنان بر این عقیده‏اند که شرکت زن در کار و یا مسائل اجتماعى، موجب انحطاط اخلاقى او می‏شود و هر عملى که فساد اخلاقى او را به دنبال داشته باشد، در نگرش اسلام، حرام است.

کسانى که تمامى مسؤولیتهاى زن را در نقش «مادر بودن» خلاصه می‏کنند، نقش عمومى او را نمی‏پذیرند. البته این انحراف، در سایر جنبه‏هاى اجتماعى نیز به خوبى نمودار است.


  
  

دسته گلمومن  زیرک  است  و  عاقل


  
  

معیارهاى انتخاب دوست

معیارهای انتخاب دوست، حفظ آن و نوع روابط با او در روایاتی از امیرالمومنین علی علیه السلام

 

از کتاب غررالحکم و نهج البلاغه:

 

1 - از دوستت ایمن مباش تا این که او را بیازمایى و بسیار با احتیاط با دشمنت‏ برخورد کن .

 

2 - دوراندیش کسى است که دوست نیک را برگزیند، زیرا که فرد به دوستش سنجیده مى‏شود .

 

3 - براى خدا دوست ‏بدارکسى را که براى اصلاح دین با تو نبرد مى‏کند و تو را یقین نیک و درست مى‏آموزد .

 

4 - دوستت را گرامى دار و از دشمنت درگذر تا فضل و مردانگى براى تو مسلم گردد .

 

5- لغزش دوستت را ببخش تا دشمنت تو را پاک پندارد .

 

6 - هرکس با مردم گذشت وجوانمردى داشته باشد ازدوستى آنان برخوردار گردد .

 

7 - دوستت را با نیکى و خوش رفتارى سرزنش کن و بدى‏ها و زشتى‏هاى او را با بخشش و هدیه دفع کن و ازخود دور ساز .

 

8 - هرکس در راه رضاى خدا (با دیگرى) همنشینى کند ، همنشینى با او نیک و گرامى و دوستیش پایدار است .

 

9 - برادرى و دوستى با نیکان مغتنم است و همچنین دورى گزیدن از همنشینى با بدان و بدکاران .

 

10 - با خردمندان هم صحبت ‏باش، با دانشمندان همنشینى کن و برهواى نفس پیروزشو تا رفیق گروه برتر و بالاتر شوى .

 

11 - همنشینى با دوست عاقل، روح را زنده مى‏کند .

 

12 - هرکه دوستیش با تو در راه خدا نیست از او بترس، زیرا که دوستیش پست و همنشینى با وى زشت است .

 

13 - دوستى دنیا زدگان به کمترین چیزى که پیدا شود و پیش آید از بین مى‏رود .

 

14 - آنان که براى یارى خدا با هم برادرى مى‏کنند دوستى شان براى پایدارى سبب آن دوستى، پاینده و پایدار است .

 

15 - دوستى دین داران با یکدیگر دیرقطع مى‏شود و دوام و ثباتش دایمى است .

 

16 - دوست هرکس عقل اوست .

 

17 - پیوند دوستى را با برادران دینى خود محکم سازید که آنان ذخایر دنیا و آخرت هستند . مگر نشنیده‏اید که خداوند در قرآن شریف به تاثر گمراهان در قیامت اشاره کرده که مى‏گویند: (در روز سخت) نه شفیعى داریم، نه دوستى که در کارمان همت گمارد .

 

18 - با دوستان همراهى کردن، دوستى را پایدار مى‏دارد .

 

19 - هرکه را دوست مى‏دارید در راه خدا و براى او، دوست‏ بدارید و هرکس را دشمن مى‏دارید در راه خدا و براى او، دشمن بدارید .

 

20 - اگر با شمشیرم بر بینى (فرق - دماغ) مؤمن بزنم تا مرا دشمن بدارد، دشمن نخواهد شد و اگر همه دنیا را درگلوى منافق بریزم تا مرا دوست‏ بدارد، دوست نخواهد داشت و این حقیقتى است که بر زبان پیامبر امى (ص) جاری شده که فرمود: «اى على! هیچ مؤمنى تو را دشمن نمى‏دارد و هیچ منافقى تو را دوست نخواهد داشت .»

 

21 - دو کس درمورد من هلاک خواهند شد: دوست غلو کننده و دشمن سرسخت .

 

22 – سودمند ترین گنج ها، دوستى دلهاست .

 

23 - دوستى با تلخی و جدال نشاید .

 

24 - هرکس دوستت دارد، (تو را از بدى) نهى کند و کسى که دشمنت دارد فریبت دهد .

 

25 - دوستى مقام و ریاست، انسان را از دوستى به پروردگار باز دارد .

 

26 - کسى که مرا دوست دارد در هنگام مرگ مرا به گونه‏اى مى‏یابد که دوست مى‏دارد، و کسى که مرا دشمن دارد در آن هنگام به گونه‏اى مرا خواهد یافت که ناخوشایندش مى‏باشد .   

 

27- اموالتان را متوجه کسى سازید که دلهایتان او را دوست دارد .

 

28 - کسى که ازخدا بترسد مردم او را دوست دارند .

 

29- کسى را که به خاطراصلاح دین با تو مبارزه مى‏کند و تو را یقین نیکو مى‏آموزد براى خدا دوست ‏بدار .

 

30 - برحذر باش از دوستى با دشمنان خدا، و خالص نمودن دوستى براى غیردوستان خدا، چرا که هر گروهى را دوست داشته باشید با آنان محشور خواهید شد .

 

31 – زبان، بیان کننده مراتب دوستى است، اما ظاهرحال، حاکى از محبت دل است .

 

32 - شایسته ترین فرد براى دوستى، کسى است که سودش براى تو و زیانش براى دشمن تو باشد .

 

33 – در دوست داشتن، زیاده روى مکن .

 

34 - محبت قلبى ، با دوستى محکم گردد .

 

35 - سه چیز موجب محبت دلهاست: دین دارى، فروتنى و بخشندگى .

 

36 - سه چیز محبت آور است: خوش خلقى، رفاقت نیکو و تواضع .

مرضیه اسدی پنجشنبه 2/3/87 ساعت 19 عصر

37 - چشم دوست، ازدیدن عیبهاى دوست نابینا، و گوشش از شنیدن بدیهایش ناشنواست .

 

38 - از دست دادن دوستان، غربت و تنهایى است .

 

39 - کسى که چیزى را دوست ‏بدارد همواره به یاد او سخن گوید .

 

40 - آن که ما اهل بیت را دوست ‏بدارد باید پوششى از بلا را مهیا سازد (یعنى آماده پذیرفتن بلاها از سوى مخالفین ما باشد).

 

 

 


  
  
< language=Java>

                                         ارزشهاى اخلاقى و مرد و زن


نمی‏دانم که چگونه است که همیشه جنبه‏هاى منفى اخلاقى، در زن خلاصه می‏شود، اما در مورد مرد، چنین نیست. در حالى که خطر انحراف هر دو را به یک اندازه تهدید می‏کند.
اگر غرایز درونى، بتواند انسان را به انحراف بکشاند، بی‏تردید میان مرد و زن، هیچ تفاوتى وجود ندارد. و از سوى دیگر جوهره عقل، تلاش و ایمان نیز در مرد و زن یکسان است. بنابراین هیچ دلیلى وجود ندارد تا با این ادعاى واهى زن را در حصار نقش خاصى، زندانى کنیم.
چنین ادعایى هیچ مبناى فکرى خاصى ندارد و یا بر مبناى آمار خاصى استوار نیست، بلکه به موازات فساد اخلاقى زنان، انحرافات مردان نیز قابل توجه است. البته باید توجه داشت که فساد، تنها در انحرافات جنسى خلاصه نمی‏شود.
گاه انحرافات مرد بیشتر از کج‏رویهاى زنان است. هر چند این ادعا بر پایه آمار دقیق، استوار نیست اما در ظاهر، به سادگى مشهود است. البته به هر حال در تمامی امور، رعایت موازین اخلاقى، شرط اساسى فعالیت در عرصه‏هاى مختلف است.
اما آیا این شرط تنها اختصاص به زن دارد و یا شامل مرد نیز می‏شود؟
کردار ناپسند هم براى مرد و هم براى زن ناپسند است و اعمال شایسته نیز به همین صورت براى هر دو پسندیده است. اى دوستان! در این فرصت، می‏خواهیم تنها به بررسی ریشه‏هاى این مشکل بپردازیم، چرا که بیان آراء مختلف همانند اینکه حوزه وظایف مرد تا چه اندازه است و چگونه می‏توان وظایف او را به‏گونه‏اى تنظیم کرد که از انحراف او جلوگیرى کرد؟ و یا چگونه حوزه وظایف زن را مشخص کنیم و یا رفتارهاى اخلاقیش را محدود کنیم تا گرفتار فساد اخلاقى نگردد؟ نیاز به ریشه‏یابى تمامى جریانهاى موجود در زندگى بشرى دارد. بر این اساس ما بر این عقیده‏ایم که فعالیت زن در صحنه‏های سیاسى، اقتصادى و غیره حرام شمرده نشده
است.چگونه است که همیشه جنبه‏هاى منفى اخلاقى، در زن خلاصه می‏شود، اما در مورد مرد، چنین نیست. در حالى که خطر انحراف هر دو را به یک اندازه تهدید می‏کند.


  
  

برخى نسبت به نقش عمومى زن، راه را به اشتباه رفته‏اند. کسانى که تمامى مسؤولیتهاى زن را در نقش «مادر بودن» خلاصه می‏کنند، نقش عمومى او را نمی‏پذیرند. البته این انحراف، در سایر جنبه‏هاى اجتماعى نیز به خوبى نمودار است. چنان که گاه گروهى از مردم، تمامى فعالیت خود را تنها در یک زمینه، متمرکز می‏کنند و از وظایف اجتماعى خود، بسیار فاصله می‏گیرند و البته این مشکل، سابقه‏اى دیرینه دارد، چنانکه امروز نیز شاهدیم که برخى می‏گویند: علماء بزرگ دینى نباید در مسائل سیاسى، دخالت کنند، چرا که وظیفه آنها تنها در مسائل دینى، خلاصه می‏شود!

درست است که وظیفه علماء دین، تحقیق و بررسى مسائل دینى است، اما رسالت انسانى آنها در جهت‏گیریهاى سیاسى، چگونه می‏تواند فراموش شود؟! اگر نقش آنان تنها در یک جنبه خلاصه شود، بی‏تردید جنبه‏هاى انسانى آنها، در زندگى اجتماعى، از میان می‏رود. به همین ترتیب اگر محدوده وظایف زن را نیز خلاصه کنیم، نقش انسانى او، زیر سؤال خواهد رفت. اما ما هرگز نقش انسانى او در زندگى اجتماعى را کوچک نمی‏شماریم. بنابراین بر این عقیده‏ایم که در دیدگاه اسلام، همانند سایر ادیان، تمامى مردم به برپایى عدل و داد، فرا خوانده شده‏اند و این بدین معنا است که تمامى مردم در حد توان خود باید در این زمینه، تلاش کنند.

هر انسانى داراى تواناییهاى ویژه‏اى است که در سایه آن می‏تواند در یکى از ابعاد اقتصادى، سیاسى و یا اجتماعى، به برپایى عدالت کمک کند. بر چنین فردى واجب است که در راستاى تخصص خود، گام بردارد و گِرِهى از زندگى انسان و یا جامعه اسلامى، باز کند.

از آنچه گفته شد روشن می‏شود که نمی‏توان، نقش زن را در زندگى اجتماعى، نادیده گرفت. اما در چگونگى شرکت زن در مسائل اجتماعى، نظریات گوناگونى ابراز شده است. آیا زن می‏تواند به عنوان اهرمى در خدمت عدالت قرار گیرد؟ و آیا در این زمینه نقشِ به خصوصى دارد؟ و آیا اسلام، چنین نقشى را براى زن جایز شمرده است؟

به نظر ما، اسلام چنین نقشى را براى زن، تحریم نکرده است، زیرا تمامى افرادى که با نقش زن در بُعد اجتماعى مخالفند، به مسائل اخلاقى متوسل می‏شوند. آنان بر این عقیده‏اند که شرکت زن در کار و یا مسائل اجتماعى، موجب انحطاط اخلاقى او می‏شود و هر عملى که فساد اخلاقى او را به دنبال داشته باشد، در نگرش اسلام، حرام است.

کسانى که تمامى مسؤولیتهاى زن را در نقش «مادر بودن» خلاصه می‏کنند، نقش عمومى او را نمی‏پذیرند. البته این انحراف، در سایر جنبه‏هاى اجتماعى نیز به خوبى نمودار است
.


  
  

< language=Java> 

                              

                               درعالم رازیست  که جز به بهای خون فاش نمی شود 
 


خدایا ما را از دنیا هر چه قسمت کرده ای به دشمنانت ببخش و از آخرت هر چه مقرر کرده ای به وستانت بده  که از هر دو جهان تو ما را بس!


 


 این جمله عمق عرفانیه که یه آدم می تونه داشته باشه این مطلب رو بمناسبت روز شریف معلم می نویسم تااز معلم بشریت وپروانه سوخته بال عرفان رابعه ادویه نیز یادی شود 


رابعه عدویه از زنان عارف قرن دوم هجری و معاصر عرفای بزرگ و صاحب نامی چون:حسن بصری است این بانوی برزگ در عرفان و فنا فی الله به مرتبه ای رسید که سرامد همه عرفای زمان خود شد و لقب تاج الرجال را به خود اختصاص داد چرا که حسن بصری، سفیان، شقیق ، مالک و بسیاری دیگر از رهروان و سالکان الی الله از دور و نزدیک به دیدارش می شتافتند و در برابر او شاگردی بیشتر نبو دند و از باران فیض آسمان معرفتش بهره مند می شدند.


می گویند یک روز سه عارف بزرگ قرن دوم به نزد رابعه رفتند حرف از صدق بندگی به میان آمد.حسن گفت:صادق کسی است که بر جور و بلایی که از طرف محبوب می رسد صبر کند.


شقیق گفت:صبرتنها کافی نیست بلکه صادق آنست که در بلا و سختی شکر هم بکند.


مالک گفت:صبر و شکر که هیچ. صادق آنست که از رسیدن هر بلا و مصیبتی از سوی محبوب خود در اوج لذت باشد.


هر سه منتظر افاضه فیض رابعه بودند .آن سیده جلیله فرمود:


" صادق کسی است که آنقدر غرق در تماشای محبوب و منتهای آرزویش باشد که اصلا وجود درد و شدت و الم راحس نکند و نفهمد. مگر زنان مصری در مشاهده یوسف،الم و تیزی چاقو را بر دستانشان حس کردند؟ پس اگر بنده در مشاهده خالق به این صورت درآید عجیب نیست؟


و عجیب درسی است در این کلام و عجیب سوزی است در این پیام و عجیب رازیست در این انسان دوپا اشرف مخلوقات !اندکی بیندیش!


  
  
<      1   2   3   4   5      >
پیامهای عمومی ارسال شده
+ آیا اصالت آفرینش در عنصر عشق است؟ و خدا برای عشق وجود و هستی آفرید؟ عشق حقیقی چیست؟
+ قدمت تاریخی بحث ولایت فقیه در فقه جعفری،از لحاظ طرح این نظریه حکومتی بطور گسترده به رشد و بلوغ و غنای این مکتب و بلوغ عقلانیت شیعی؛‏نیاز داشت.عالمان وفقیهان برجسته شیعه ،‏طی قرنها با قلم و آثار و بیان و اجتهاد فراوان،‏فقه جعفری را پویا وبالغ کردند.به آن وسعت بخشیدند و به نسل آخرالزمان سپردند.نسلی که توان درک و ظرفیت بالای عبور از تصوف و فردی دانستن فقه و رسیدن به نظام حکومتی عقلانیت فقهی را داراست


+ کاش می نشستیم و در مورد اینکه حضرت غائب عج الله تعالی فرجه الشریف چه وقت ظهور میکند با هم گفتگو میکردیم تا لااقل از منتظرین فرج باشیم!(حضرت آیه الله بهجت رحمه الله.از کتاب جرعه وصال گزیده بیانات و توصیه های این مرجع عارف و واصل گرفته شده)


+ الله ولی الّذین آمنوا یخرجُهـُـم من الظّ‏ـلمات الی النّور و الذین کفروا اولیآءهم الطّاغوت یخرجونهم من النّور الظّلمات...


+ حضرت آیت‌الله نوری همدانی روز گذشته در تجمع مردم قم بمناسبت سالروز قیام 19 دی ،‏ خطاب به سران فتنه گفت:‌ "اگر این آقایان به راه بازنگردند روزی می‌رسد که ما اعلام خطر می‌کنیم و آن روز شما آن‌قدر تنها خواهید ماند که حتی خودتان سه نفر هم با هم مخالفت خواهید کرد. "


+ وقبرهُ فی قلوب من والاهُ...حدیثی از امام صادق علیه السلام هست که فرموده اند برای شیعیان مامصایب جدمان حسین راباز و بی پرده نگید اونها طاقت شنیدنش را ندارند.میگیم مولا حسین کسی برای ماروضه تون رو باز نکرده .نیازی نیست .طاقتشم نداریم.همین یه مصیبتت برای شرر زدن به جگر شیعیانت کافیست .دیگه چیرو باز کنن؟؟


+ امروز از مطلعین نزدیک به آقاشنیدم که امام خامنه ای علمدار بزرگ انقلاب جدیدا فرموده اند: *اگر دشمن زیاد فشار بیاورد آنچه تکرار میشود عاشوراست نه صلح امام حسن علیه السلام. یعنی برای تقدیم علَم انقلاب به منجی عالم،‏تا مسلخ سرخ شهادت ایستاده ایم...لبیک یا حسین(ع)


+ علی را دشمنی سزاست چون معاویه. ابن ملجمها و قطامها گرچه در تقاطع برندازی با سران کفر به نقطه مشترک می رسند اما حقیرتر از آنند که دشمن علی نام گیرند. آنها بیشتر ملعبه دست دشمن اصلی اند و از خود اراده ای ندارند.
+ چرا فرهنگ عظیم برخاسته از آرمانها یادمان رفت؟ فرهنگ جبهه...؟؟


+ دوستان تا دیدار بعد و انشاءالله عاشورای حســـینی خدایارتان... ساقی رندان عالم جرعه نوشـتان باد!ببخشید حال عیدتان را گرفتیم!!آمدیم بگوییم اگر غدیر زنـــده می ماند... نفاق مدرن امروز دفــن شده بود* عیدتان مبارکباد