سلام..........
فاطمیه اثبات غربت اهلبیت
اثبات مظلومیت اهلبیت
اثبات نفی ثقلین(قرآن و عترت) و انکار نبوت نبی توسط بدعتگزاران ملعون
اثبات حقــــــــــــــــــــــانیت شیعه
سوختن سوره کوثر...سوختن کل قرآن و وحی است انا اعطیناک الکوثر را کدامین گوش نشنیده بود؟؟
مادر.....مادر........مادر..........مادر........
اجازه میدی من هم بتو بگم مادر؟؟
انسان ، از نخستین ادوار زندگی اجتماعی، متوجه بازگشت و تکرار برخی از رویدادهای طبیعی، یعنی تکرار فصول شد. نیاز به محاسبه در دوران کشاورزی ، یعنی نیاز به دانستن زمان کاشت و برداشت، فصل بندی ها و تقویم دهقانی و زراعی را به وجود آورد. نخستین محاسبه فصل ها، بی گمان در همه جوامع با گردش ماه که تغییر آن آسانتر دیده می شد صورت گرفت. و بالاخره در نتیجه نارسایی ها و ناهماهنگی هایی که تقویم قمری، با تقویم دهقانی داشت، محاسبه و تنظیم تقویم بر اساس گردش خورشید صورت پذیرفت. سال در نزد ایرانیان از زمانی نسبتا کهن به چهار فصل سه ماهه تقسیم شده و همان طور که ابوریحان بیرونی در آثارالباقیه آورده است آغاز سال ایرانی از زمان خلقت انسان ( یعنی ابتدای هزاره هفتم از تاریخ عالم) روز هرمز از ماه فروردین بود، وقتی که آفتاب در نصف النهار ، در نقطه اعتدال ربیعی ، و طالع سرطان بود.
پیدایش جشن نوروز
جشن نوروز را به نخستین پادشاهان نسبت می دهند. شاعران و نویسندگان قرن چهارم و پنجم هجری چون فردوسی، عنصری، بیرونی، طبری و بسیاری دیگر که منبع تاریخی و اسطوره ای آنان بی گمان ادبیات پیش از اسلام بوده ، نوروز را از زمان پادشاهی جمشید می دانند.
در خور یادآوری است که جشن نوروز پیش از جمشید نیز برگزار می شده و ابوریحان نیز با آن که جشن را به جمشید منسوب می کند یادآور می شود که : «آن روز که روز تازه ای بود جمشید عید گرفت؛ اگر چه پیش از آن هم نوروز بزرگ و معظم بود».
روایت های اسلامی درباره نوروز
آورده اند که در زمان حضرت رسول (ص) در نوروز جامی سیمین که پر از حلوا بود برای پیغمبر هدیه آوردند و آن حضرت پرسید که این چیست؟ گفتند که امروز نوروز است. پرسید که نوروز چیست؟ گفتند عید بزرگ ایرانیان. فرمود: آری، در این روز بود که خداوند عسکره را زنده کرد. پرسیدند عسکره چیست؟ فرمود عسکره هزاران مردمی بودند که از ترس مرگ ترک دیار کرده و سر به بیابان نهادند و خداوند به آنان گفت بمیرید و مردند. سپس آنان را زنده کرد وابرها را فرمود که به آنان ببارند از این روست که پاشیدن آب در این روز رسم شده. سپس از آن حلوا تناول کرد و جام را میان اصحاب خود قسمت کرده و گفت کاش هر روزی بر ما نوروز بود.
و نیز حدیثی است از معلی بن خنیس که گفت: روز نوروز بر حضرت جعفر بن محمد صادق در آمدم گفت آیا این روز را می شناسی؟ گفتم این روزی است که ایرانیان آن را بزرگ می دارند و به یکدیگر هدیه می دهند. پس حضرت صادق گفت سوگند به خداوند که این بزرگداشت نوروز به علت امری کهن است که برایت بازگو می کنم تا آن را دریابی. پس گفت: ای معلی ، روز نوروز روزی است که خداوند از بندگان خود پیمان گرفت که او را بپرستند و او را شریک و انبازی نگیرند و به پیامبران و راهنمایان او بگروند. همان روزی است که آفتاب در آن طلوع کرد و بادها وزیدن گرفت و زمین در آن شکوفا و درخشان شد. همان روزی است که کشتی نوح در کوه آرام گرفت. همان روزی است که پیامبر خدا، امیر المومنین علی (ع) را بر دوش خود گرفت تا بت های قریش را از کعبه به زیر افکند. چنان که ابراهیم نیز این کار را کرد. همان روزی است که خداوند به یاران خود فرمود تا با علی (ع) به عنوان امیر المومنین بیعت کنند. همان روزی است که قائم آل محمد (ص) و اولیای امر در آن ظهور می کنند و همان روزی است که قائم بر دجال پیروز می شود و او را در کنار کوفه بر دار می کشد و هیچ نوروزی نیست که ما در آن متوقع گشایش و فرجی نباشیم، زیرا نوروز از روزهای ما و شیعیان ماست.
جشن نوروز
جشن نوروز دست کم یک یا دو هفته ادامه دارد. ابوریحان بیرونی مدت برگزاری جشن نوروز را پس از جمشید یک ماه می نویسد: « چون جم درگذشت پادشاهان همه روزهای این ماه را عید گرفتند. عیدها را شش بخش نمودند: 5 روز نخست را به پادشاهان اختصاص دادند، 5 روز دوم را به اشراف، 5 روز سوم را به خادمان و کارکنان پادشاهی، 5 روز چهارم را به ندیمان و درباریان ، 5 روز پنجم را به توده مردم و پنجه ششم را به برزگران. ولی برگزاری مراسم نوروزی امروز، دست کم از پنجه و «چهارشنبه آخر سال» آغاز می شود و در «سیزده بدر» پایان می پذیرد. ازآداب و رسوم کهن پیش از نوروز باید از پنجه، چهارشنبه سوری و خانه تکانی یاد کرد.
پنجه (خمسه مسترقه)
بنابر سالنمای کهن ایران هر یک از 12 ماه سال 30 روز است و پنج روز باقیمانده سال را پنجه، پنجک، یا خمسه مسترقه، گویند. این پنج روز را خمسه مسترقه نامند از آن جهت که در هیچ یک از ماه ها حساب نمی شود. مراسم پنجه تا سال 1304 ، که تقویم رسمی شش ماه اول سال را سی و یک روز قرارداد، برگزار می شد.
میر نوروزی
از جمله آیین های این جشن 5 روزه، که در شمار روزهای سال و ماه و کار نبود، برای شوخی و سرگرمی حاکم و امیری انتخاب می کردند که رفتار و دستورهایش خنده آور بود و در پایان جشن از ترس آزار مردمان فرار می کرد. ابوریحان از مردی بی ریش یاد می کند که با جامه و آرایشی شگفت انگیز و خنده آور در نخستین روز بهار مردم را سرگرم می کرد و چیزی می گرفت. و هم اوست که حافظ به عنوان « میرنوروزی» دوران حکومتش را « بیش از 5 روز» نمی داند.
از برگزاری رسم میر نوروزی، تا لااقل 70 سال پیش آگاهی داریم. بی گمان کسانی را که در روزهای نخست فروردین، با لباس های قرمز رنگ و صورت سیاه شده در کوچه و گذر وخیابان می بینیم که با دایره زدن و خواندن و رقصیدن مردم را سرگرم می کنند و پولی می گیرند بازمانده شوخی ها و سرگرمی های انتخاب «میر نوروزی» و «حاکم پنج روزه » است که تنها در روزهای جشن نوروزی دیده می شوند و آنان در شعرهای خود می گویند: «حاجی فیروزه، عید نوروزه، سالی چند روزه».
روز اربعین امام حسین(ع) به طور طبیعی این سؤال به ذهن متبادر می شود که چرا فقط برای امام حسین(ع) روز اربعین تعیین شده است و برای امامان دیگر حتی پیامبراعظم(ص) مراسم روز اربعین نداریم؟
? پاسخ:
درپاسخ به این سؤال شایسته است به نکات کلیدی که روز اربعین را فقط برای امام حسین(ع) تثبیت کرده است به شرح زیر اشاره نماییم:
?) در رقم اربعین خصوصیتی وجود دارد که سایر ارقام آن خصوصیت را ندارد. غالب انبیا در سن چهل سالگی به مقام رسالت رس تقاضای ملاقات خصوصی با خدا کرد. ذات اقدس الله مدت مناجات را چهل شب قرار داد. گفته اند در نماز شب چهل مؤمن را دعا کنید.یده اند. وقتی موسی(ع) همسایه ها تا چهل خانه را گرامی بدارید. کسی که چهل حدیث را حفظ و بدان عمل کند خداوند چشمه های حکمت را از دلش بر زبانش جاری می گرداند و...
?) فداکاری های امام حسین(ع) دین را زنده کرد و نقش او در زنده نگه داشتن دین اسلام کاملا ویژه و منحصر به فرد است. بنابراین حماسه ها و فداکاری های امام حسین(ع) را باید زنده نگه داشت چون زنده نگه داشتن دین اسلام است و گرامی داشت روز عاشورا و اربعین، درحقیقت تلاشی است در جهت زنده نگه داشتن دین اسلام و مبارزه با دشمنان دین و معنویت.
?) مصائب امام حسین(ع) برای هیچ امام و پیامبری پیش نیامده است. به بیان دیگر مصیبت امام حسین(ع) و حوادث کربلا، از همه مصیبت ها بزرگتر و سخت تر بود اگر عامل دیگری هم درکار نبود، همین عامل کافی بود که نشان بدهد چرا برای امام حسین(ع) بیش از امامان دیگر و حتی بیش از پیامبر اسلام(ص) عزاداری و مراسم سوگواری و مدیحه سرایی متعددی برپا می کنیم.
?) درماه محرم سال ?? (هـ.ق) امام حسین(ع) فرزندان، خویشان و یاران آن حضرت را کشتند و اسیران کربلا را به کوفه و شام بردند و همین اسیران داغدیده روز اربعین شهادت امام حسین(ع) و یارانش به کربلا رسیدند و همه مصایب روز عاشورا در آن روز تجدید شد و آن روز، روز سختی برای خاندان پیامبر(ص) بود.
آن چه که جامعه ما را فاسد مى کند, غرق شدن در شهوات و از دست دادن روح تقوا و فداکارى است. بسیجى باید در وسط میدان باشد تا فضیلت هاى اصلى انقلاب زنده بماند.
دشمن از راه اشاعه فرهنگ غلط, فساد و فحشا سعى مى کند جوان هاى ما را از دست ما بگیرد. کارى که از لحاظ فرهنگى دشمن مى کند نه تنها یک تهاجم فرهنگى بلکه باید گفت یک شبیخون فرهنگى, یک غارت فرهنگى و یک قتل عام فرهنگى است. امروز دشمن دارد این کار را با ما مى کند. چه کسى مى تواند از این فضیلت ها دفاع کند؟ آن جوان مؤمنى که دل به دنیا و منافع شخصى نبسته است. او مى تواند بایستد و از فضیلت ها دفاع بکند.
کسى که خودش آلوده و گرفتار است نمى تواند از فضیلت ها دفاع بکند. این جوان با اخلاص است که مى تواند از انقلاب, اسلام و فضایل و ارزش هاى اسلامى دفاع کند.
لذا بنده چندى پیش گفتم همه باید امر به معروف و نهى از منکر بکنند. الآن هم عرض مى کنم. نهى از منکر کنید. این واجب است. امروز امر به معروف و نهى از منکر, هم مسؤولیت شرعى و هم مسؤولیت انقلابى و سیاسى شماست. به من نامه مى نویسند, بعضى تلفن مى کنند و مى گویند ما نهى از منکر مى کنیم اما مأمورین رسمى طرف ما را نمى گیرند.
طرف فرد مقابل را مى گیرند. من عرض مى کنم مأمورین رسمى چه مأمورین انتظامى و چه مأمورین قضایى حق ندارند از مُجرم دفاع بکنند. مأمورین باید از آمر و ناهى شرعى دفاع کنند. دستگاه حکومت ما باید از آمر به معروف و ناهى از منکر دفاع بکند, این وظیفه است. اگر کسى نماز بخواند و کسى دیگر به نمازگزار حمله کند, دستگاه هاى ما باید از چه کسى دفاع کنند؟ از نمازگزار یا آن کسى که سجاده را از زیرپاى نمازگزار مى کشد؟ امر به معروف و نهى از منکر هم همین طور است. امر به معروف هم مثل نماز واجب است. حضرت امیر(ع) در نهج البلاغه مى فرماید: (وما أعمالُ البِرِّ کُلُّها والجهادُ فی سبیل اللّه عندالأمر بالمعروف والنهی عن المنکر إü کَنَفَثَةٍ فی بحرٍ لُجّیٍّ).(2) یعنى اگر امر به معروف و نهى از منکر در مقیاس وسیع و عمومى انجام شود, حتى از جهاد بالاتر است. پایه دین را امر به معروف و نهى از منکر محکم مى کند. اساس جهاد را امر به معروف و نهى از منکر استوار مى کند. مگر مسؤولین و مأمورین ما مى توانند آمر به معروف و ناهى از منکر را با دیگران مساوى قرار بدهند چه برسد به این که نقطه مقابل او را تأیید بکنند؟ البته جوان حزب الله باید باهوش باشد, چشم هایش را باز کند, نگذارد کسى در صفوف او رخنه کند و به نام امر به معروف و نهى از منکر فسادى ایجاد بکند که چهره حزب الله خراب بشود. باید مواظب باشید. این به عهده خودتان است. من یقین دارم و تجربه هاى چند ساله هم نشان داده که وقتى نیروهاى مؤمن و حزب اللهى براى انجام کارى به میدان مى آیند یک عده عناصر بَدَلى و دروغین با نام این ها در گوشه اى فساد ایجاد مى کنند تا ذهن مسؤولین را نسبت به نیروهاى مؤمن و حزب اللهى و مردمى چرکین و بد کنند. مواظب باشید. مسأله امر به معروف و نهى از منکر مثل مسأله نماز یاد گرفتنى است و شما باید بروید و مسایل آن را یاد بگیرید. در هر مورد این که در کجا و چگونه باید امر به معروف و نهى از منکر کرد, مسایلى وجود دارد. البته من عرض بکنم, قبلاً هم گفته ام که در جامعه اسلامى تکلیف عامه مردم امر به معروف و نهى از منکر با لسان است اما اگر کار به برخورد بکشد, آن دیگر به عهده مسؤولین است که باید وارد بشوند و آن ها این کار را بکنند. البته نقش مهم تر را هم, همین زبان دارد. چیزى که جامعه را اصلاح مى کند نهى از منکر زبانى است. اگر مردم به آدم بدکار, خلافکار, کسى که اشاعه فحشا مى کند و مى خواهد قُبح گناه را از جامعه ببرد, بگویند و ده, صد یا هزار نفر و به طور کلى افکار عمومى جامعه روى وجود و ذهن او سنگینى کند, این براى او شکننده ترین چیزهاست.
اگر نیروهاى مؤمن, بسیجى و حزب اللهى یعنى همین عامه مردم مؤمن, همین اکثریت عظیم کشور عزیزما, همین هایى که جنگ را اداره کردند, همین هایى که از اول انقلاب تا به حال با همه حوادث مقابله کردند, نبودند و اگر بسیج و نیروى عظیم حزب الله نبود, ما هم در جنگ و هم در مقابل دشمنان گوناگون در این چند سال شکست مى خوردیم. ما آسیب پذیر بودیم. وقتى که کارخانه هاى ما را مى خواستند به تعطیلى بکشانند, نیروى حزب اللهى از داخل کارخانه بر سینه شان مى زد. وقتى مزرعه ما را در اوایل انقلاب مى خواستند آتش بزنند, نیروى حزب اللهى از همان وسط بیابان ها و روستاها و مزارع توى دهانشان مى زد. اگر خیابان ها را مى خواستند به اغتشاش بکشند نیروى حزب اللهى مى آمد در مقابلشان سینه سپر مى کرد. در جنگ هم که معلوم است. این است آن نیروى اصلى این کشور, و نظام اسلامى متکى به این نیرو است. اگر مردم یعنى همین نیروهاى مؤمن و حزب اللهى با نظام و دولت باشند (که بحمدالله هستند) هیچ دشمنى نمى تواند کارى از پیش ببرد. اگر این نیروى عظیم و شکست ناپذیر مردمى در کنار و پشت سر مسؤولین باشد (که بحمدالله هست) هیچ قدرتى نمى تواند با جمهورى اسلامى مقابله بکند. دشمنان ما از این نیرو بسیجی مى ترسند, مدتى است که بلندگوهاى آمریکایى و صهیونیستى در تبلیغات جهانى دارند جمهورى اسلامى ایران را به نظامى گرى و افزایش سلاح متهم مى کنند. مى گویند جمهورى اسلامى دارد سلاح هاى کشتار جمعى و اتمى درست مى کند و از فلان جا کلاهک اتمى آورده اند! این ها حرف هایى است که اگر هر عاقلى در دنیا تأمل کند مى فهمد دروغ است.آیا بمب اتم چیزى است که بتوان آن را بى سر و صدا از کشورى به کشور دیگر منتقل کرد؟ خودِ آن ها مى فهمند که دروغ است ولى شایعه درست مى کنند براى این که چهره نظام اسلامى را به نحوى معرفى کنند که گویى با صلح و استقرار آن در دنیا مخالف است.
یکى از تلاش هاى خباثت آمیز آمریکا علیه جمهورى اسلامى همین است. من عرض مى کنم شما اشتباه کردید که خیال کردید قدرت جمهورى اسلامى در این است که بمب اتمى فراهم بکند یا در داخل بسازد. قدرت ما این ها نیست. اگر قدرت ما این بود که جمهورى اسلامى مثلاً یک بمب اتمى درست بکند, صدها مثل آن را کشورهاى بزرگ دارند. اگر کسى مى توانست با بمب اتمى بر دیگران پیروز بشود, آمریکا و شوروى سابق و بقیه قدرت هاى خبیث دنیا باید تا حالا صد بار جمهورى اسلامى را از بین برده بودند.
چیزى که به یک نظام قدرت مى دهد بمب اتمى نیست. قدرت نظام اسلامى که آمریکا و شوروى سابق و بقیه قدرت هاى ریز و درشت عالم تا امروز نتوانسته اند و نخواهند توانست با او مقابله کنند, قدرت ایمان نیروهاى حزب الله است. جمهورى اسلامى باید این نیرو و این قدرت عظیم را حفظ کند. شما جوان ها باید دایم در صحنه باشید. باید به طور دایم نشان بدهید که جمهورى اسلامى آسیب ناپذیر است. نیروى مؤمن و بسیج و نیروهاى حزب الله در سراسر کشور و همه آحاد مؤمن در این کشور باید کارى بکنند که امید آمریکا و صهیونیست ها و بقیه قدرت هاى دشمن از جمهورى اسلامى به کلى قطع شود. خداوند ان شاء الله شما جوان هاى مؤمن و فداکار و با تقوا را محفوظ بدارد و ان شاء الله قلب مقدس ولى عصر (ارواحناه فداه) از همه شما خشنود باشد و ان شاء الله با قدرت ایمان و حضور شما همه کیدها و توطئه هاى دشمن خنثى گردد.
والسلام علیکم ورحمة اللّه وبرکاته
همه کار اسلام این بود که این معیارها را عوض کند. همه کار انقلاب ما هم همین بود که در مقابل معیارهاى باطل و غلط مادى جهانى بایستد و آن ها را عوض کند. دنیاى امروز, دنیاى دروغ, زور, شهوترانى و دنیاى ترجیح ارزش هاى مادى بر ارزش هاى معنوى است. دنیا این است. مخصوص امروز هم نیست. قرن هاست که معنویت در دنیا رو به افول و ضعف بوده است. قدرتمندها تلاش کردند معنویت را از بین ببرند.
صاحبان قدرت, پول پرست ها و سرمایه دارها یک نظام و بساط مادى در دنیا چیدند که در رأس آن قدرتى مثل قدرت آمریکاست که از همه دروغگوتر, فریبگرتر, بى اعتناتر نسبت به فضایل انسانى و بى رحم تر نسبت به انسان هاست. چنین قدرتى در رأس است و دوستان او هم در مراتب بعد قرار مى گیرند. این وضع دنیاست. انقلاب اسلامى یعنى زنده کردن دوباره اسلام. زنده کردن (إنَّ أکرَمکُم عِنْدَاللّه أتقیکُم)(1) و انقلاب آمد تا این بساط و این تربیت غلط جهانى را بشکند و یک تربیت جدیدى درست کند. اگر تربیت جهان, تربیت مادى باشد, معلوم است که افرادى شهوتران, فاسد, روسیاه و گمراه باید در رأس کار باشند و یک انسان با فضیلت بایستى یا در زندان و یا در تبعید باشد. وقتى زور, فساد, دروغ و بى فضیلتى حاکم است, آن کسى که داراى فضیلت, صدق, نور, عرفان و توجه به خداست جایش یا زندان هاست و یا در مقتل و مذبح و گودال قتلگاه است. وقتى کسى مثل امام بر سر کار آمد یعنى ورق برگشت. شهوترانى, دنیاطلبى و وابستگى و فساد در انزوا رفت و تقوا, زهد, صفا و نورانیت, جهاد, دلسوزى براى انسان ها, رحم و مروّت و برادرى و ایثار و از خود گذشتگى روى کار آمد. امام که روى کار مى آید یعنى این خصلت ها و این فضیلت ها روى کار مى آید. این ارزش ها مطرح مى شود.
اگر این ارزش ها را نگه داشتید نظام امامت باقى مى ماند. آن وقت امثال حسین بن على } دیگر به مذبح برده نمى شوند. اما اگر این ها را از دست دادیم چه؟ اگر روحیه بسیجى را از دست دادیم چه؟ اگر به جاى توجه به تکلیف و وظیفه و آرمان الهى به فکر تجمّلات شخصى خودمان افتادیم چه؟ اگر جوان بسیجى, مؤمن و با اخلاص را که هیچ چیز نمى خواهد جز میدانى براى مجاهدت در راه خدا, در انزوا قرار دادیم و یک آدم پُررو, افزون خواه, پرتوقع و بى صفاى بى معنویت را مسلط کردیم چه؟ در این صورت همه چیز دگرگون خواهد شد. اگر بین رحلت نبى اکرمْ و شهادت جگر گوشه اش در صدر اسلام پنجاه سال فاصله بود, ممکن است در روزگار ما این فاصله خیلى کم تر بشود و فضیلت ها و صاحبان فضایل زودتر به مذبح بروند.
نباید بگذاریم چنین چیزى پیش بیاید. باید در مقابل انحرافى که ممکن است دشمن بر ما تحمیل بکند, بایستیم. عبرت گیرى از عاشورا این است. نگذاریم روح انقلاب و فرزندان انقلاب در جامعه منزوى بشوند.
عاشورا، قبل از قیام مقدس حسینى(ع)، نام یک روز بود; اما امروز دیگر عاشورا نام یک مقطع زمانى نیست، نام یک فرهنگ است. عاشورا امروز دیگر یک حادثه نیست، یک مکتب فکرى و یک نظام سیاسى و یک مجموعه فکرى، فرهنگى، اخلاقى، سیاسى و جهادى است.
برگزارى مراسم عاشورا، در میان اندیشمندان، هرگز یک عادت نبوده و نیست. احیاى عاشورا در فرهنگ تشیع یک عبادت بزرگ اجتماعى، یک مانور عظیم الهى - سیاسى و حرکتى حساب شده در جهت نمایش ولایت و برائت امت اسلامى است و اینجاست که گریستن و گریاندن ارج مىیابد و مفهوم پیدا مىکند.
عاشوراى حسینى «سیستم دفاعى اسلام ناب محمدى»(ص) در طول قرون و اعصار است. عاشوراى حسینى درخشانترین نمونه معروفگرایى و منکرستیزى در پهنه زمان و زمین است. عاشوراى حسینى بلندترین فریاد بشریت مظلوم در برابر سپاه ابلیس و استکبار جهانى است. و قله عشق و عرفان انسان نسبتبه مقام اقدس ربوبى است. عاشورا نمایشگاه جاوید ارزشها و ضدارزشها در ساحل فرات است; نمایشگاهى که بینندگان آن سرانجام به یکى از دو صف مىپیوندند و هر سال و هر روز بر سطح و سقف نمایشگاه مىافزایند.
عاشورا فریاد دفاع همیشگى از مظلومان و مستضعفان زمان و زمین و اعلام جهاد جاوید علیه کفر و نفاق و جهل و استثمار و قلدرى است. عاشورا دانشگاه عشق و عرفان و حماسه است. در این دانشگاه انسان مىآموزد که چگونه به خدا عشق ورزد، چگونه بدون سلاح بجنگد و چگونه در اوج غربتحماسه آزادى بسراید. عاشورا سمبل قیام در برابر ارتداد و ارتجاع مکتبى است; ارتجاع از اسلام ناب محمدى(ص) و بازگشت از عدالت علوى و تردید و توقف در اجراى قوانین قرآنى.
عاشورا سد استوار حسینى(ع) براى جلوگیرى از یورش یاجوج و ماجوج غربى و شرقى به میهن بزرگ اسلامى است. عاشوراى حسینى کشتى نجات امت محمد(ص) در برار توفان جهل و ترس و استعمار خارجى و استبداد داخلى است.
عاشورا حسینى چتر معنویت دین و امت در برابر بازگشت دوباره نظامهاى سیاسى و اقتصادى و اهداف و آرمانهاى جاهلیت قدیم و نوین است.
عاشوراى حسینى ادعانامه پاسداران ایمان و عدالت و آزادى علیه مرفهاى بىدرد و متجاوزان به حقوق اجتماعى و فروغلتیدگان در لجنزار تشریفات و اسراف و ابتذال فرهنگى است.
عاشورا جلوهگاه قدرتطلبى و رقابتسیاسى و پیامد افزونخواهى اردوى حسینى نیست; عاشورا قیامى براى احیاى مجدد آیین محمدى و حاکمیت فرمان خدا در گستره گیتى، اصلاح اوضاع نابسامان بلاد اسلامى، ایجاد امنیتبراى جامعه مظلوم بشرى و اجراى احکام الهى است.
عاشورا جریانى مربوط به گذشته نیست; پایگاه ثبتنام سیدالشهدا از همه زنان و مردان مؤمن و فداکار براى پیوستن به سپاه پاسداران ارزشها و ارتش آزادىبخش ملتهاى مظلوم است.
عاشورا غریو غیرت همه جوانان بهشتى بر سر استعمارگران سیاسى و یغماگران اقتصادى است; سرور جوانان بهشت وقتى به نقد عملکرد عالمان سازشکار مىپردازد، فریاد برمىآورد:
فاسلمتم الضعفاء فى ایدیهم، فمن بین مستعبد مقهور و بین مستضعف على معیشته مقلوب.
ضعیفان را در دست ظالمان رها کردید، برخى به بردگى کشیده شدند و آزادىشان سلب شد و برخى در تنگناى معیشت و فشار اقتصادى قرار گرفتند.
عاشورا فریاد عزتگرایى و ذلتگرایى همه عاشوراییان تاریخ است که هیهات منا الذله. عاشورا احیاى فرهنگ شهادتطلبى و شهیدپرورى است که: مرحبا بالقتل فى سبیل الله.
عاشورا مکتب «عمل به تکلیف» و امید به خداست، که:
ارجو ان یکون خیرا ما اراد الله بنا، قتلنا ام ظفرنا.
عاشورا عمیقترین و گویاترین رهنمود حسینى(ع) به نهضتهاى اسلامى است; رهنمودى که نشان مىدهد براى ایجاد تزلزل و تحول در حکومتهایى که نقاب اسلام بر چهره مىزنند و از مشاوران مسیحى و صهیونیستى دستور مىگیرند; چه باید کرد.
عاشورا درس احیاى سنت نبوى، عدالت علوى و صبر سبز مجتبوى و فریاد سرخ حسینى است. عاشورا مرکز افشاى یاران شیطان، نقطه مرکزى سربازى براى جبهه حق، پایگاه تمرین شهامت و شجاعت، آموزشگاه مقابله با محاصره اقتصادى و نظامى، مدرس تحلیل عرفانى آفرینش، آموزگار درس ولایت و حمایت از رهبرى الهى، محراب شهادت و مقتل رضا به قضاى ربوبى است.
آرى قلم از ترسیم آثار، اهداف و سیماى عاشورا ناتوان است و انسان از همه ابعاد آن حماسه نور بىخبر. تنها خدا مىداند عاشورا چه کرده است و چه مىکند و چه خواهد کرد. قلم را به دستشعر مىسپاریم و این مقاله را با سلام به آستان قدس سیدالشهدا پایان مىبخشم:
بزرگ مشعل راه خداست عاشورا درفش رهبرى تودههاست عاشورا سپیده سحر بامداد آزادى است بهار باغ شهادت پس از زمستانها «نه» بزرگ زمان شعر شهر استقلال اذان عشق براى حضور انسانها نداى عصمت انسان عاصى از بیداد هجوم موج عدالتبه قصد استبداد غریو ناله مظلوم بر سر جلاد حماسهساز هزاران چو پانزده خرداد طنین رعد ستمسوز آسمان دین خزان زندگى ظلم در بسیط زمین نهیب خشم دلیران سرزمین یقین لهیب آتش ایمان به خرمن بىدین تبلور سخن وحى در حریم چرا دراى حرکت واماندگان قافلهها نسیم روحفزاى فسردگان راه سروش هاتف غیبى به گوش انسانها تجلى تبر آهنین ابراهیم(ع) معلم سحر و لطف روحبخش نسیم سرود سرخ شهیدان زنده تاریخ فروغ جاودانه خورشید از جدید و قدیم شعار نهضت انسان در آستان خداست کمال جذبه انسان به بوستان خداست وضوى سرخ براى نماز پرغوغا عصاره سحر سبز در شب یلداست
والسلام على الحسین و على على بنالحسینو على اولاد الحسین و على اصحاب الحسین(ع)
مرضیه اسدی
کوثر زلال «عاشورا» در متن زندگی شیعه و در عمق باورهای پاک او جریان داشته و در طول چهارده قرن سیراب کننده جانها بوده است.
اینک نیز عاشورا پرگاری است که عشق را ترسیم میکند و کانونی است که ارزشها، احساسها، عاطفهها، خردها و ارادهها برگردش میچرخند.
بیشک، محتوا، انگیزهها، اهداف و درسهای آن، حماسه عظیم فرهنگی ناب و الهام بخش را تشکیل میدهد. از اینرو در حوزه وسیع تشییع و دلباختگان اهل بیت، پیروان عترت همه با «فرهنگ عاشورا» زیستهاند و برای آن جان باختهاند. آنان در آغاز تولد کام نوزاد را با تربتسیدالشهدا(ع) و آب فرات بر میدارند و هنگام خاکسپاری، تربت کربلا را با میت همراه میکنند.آنان از روز ولادت تا هنگامه مرگ به حسین بنعلی(ع) عشق میورزند و برای شهادتش اشک میریزند و این مهر مقدس، با شیر وارد جان میشود و از جان به در نمیرود.
عاشورا از دیرباز تجلیگر روز درگیری حق و باطل و روز فداکاری و جانبازی در راه دین و عقیده، شناخته شده است. حسین(ع) در این روز با یارانی اندک ولی با ایمان و صلابت و عزتی بزرگ و شکوهمند، با سپاه سنگدل و بیدین کومتستم یزیدی به مقابله برخاست و کربلا را به صحنه همیشه زنده عشق خدایی و آزادگی مبدل ساخت.
عاشورا اگر چه یک روز بود، اما دامنه تاثیر آن تا ابدیت کشیده شد و چنان در عمق دلها اثر گذاشته است که همه ساله دهه محرم و به ویژه روز عاشورا، اوج عشق و اخلاص نسبتبه معلم حریت و اسوه جهاد و شهادت، حسین بنعلی(ع) میگردد و حتی غیر شیعیان نیز در مقابل عظمت آن آزادمردان سر تعظیم فرود میآورند.
عاشورا نشان دهنده معنای «حسین منی و انا من حسین» بود که دین رسول خدا با خون سید الشهدا آبیاری شد و به تعبیر امام خمینی(ره) عاشورا، قیام عدالتخواهان با عددی قلیل و ایمان و عشقی بزرگ در مقابل ستمگران کاخنشین و مستکبران غارتگر بود. (1) و اگر عاشورا نبود، منطق جاهلیت ابوسفیانیان که میخواستند قلم سرخ بر وحی و کتاب بکشند و یزید، یادگار عصر تاریک بتپرستی که به گمان خود با کشتن و به شهادت کشیدن فرزندان وحی امید داشت اساس اسلام را بر چیند و با صراحت و اعلام «لا خبر جاء و لا وحی نزل» بنیاد حکومت الهی را بر کند نمیدانستیم بر سر قرآن کریم و اسلام عزیز چه میآمد. (2)
حماسه عاشورا را زنان و مردانی ساختند که مرگ سرخ و شهادت را بر زندگی ذلتبار ترجیح دادند تا گلواژه آزادی و آزادگی همواره در تاریخ سبز بماند.
در این حماسه خونین بیشتر به نقش آفرین مردان و یارانی که در رکاب حضرت به فوز عظیم شهادت نایل شدند توجه شده است و نقش زنان کمتر مورد توجه بوده است. تنها در حماسه عاشورا از اسوه صبر و مقاومت زینب کبری (س) و نقش وی در پیام رسانی صحبتشده است و نقش دیگر زنان حماسه شعور و شرف و آزادگی مورد غفلت واقع شده است، از این رو در این مقاله به معرفی اجمالی زنان حماسهساز در نهضت عاشورا میپردازیم.
بدون تردید در طول تاریخ اسلام و به ویژه تشییع زنان از سهم بسزایی برخوردار بودهاند و عاشورا نیز برههای از همین تاریخ سراسر صبر و ایثار و مقاومت و خودآگاهی است. زنان مسلمانان از بدو تولد اسلام به جهانیان نشان دادند که از آگاهی و شناخت و شعور برخوردارند و بر خلاف آنچه سردمداران دفاع حقوق زن میپندارند، زن مسلمان نه عروسک حرمسرا و نه موجودی به دور از واقعیتها و مسایل اجتماعی و سیاسی و نظامی است و تاریخ عاشورا بیانگر این واقعیت است، چنانکه زمانی که افرادی چون عمر سعد در انتخاب صراط مستقیم راه را گم کردند و افرادی چون زهیر بن قین که در یاری امام دچار تردید شده بودند، زنانی چون دلهم ( همسر زهیر ) شوهرش را به یاری امامش دعوت کرد و او را از تنگنای امتحان سرفراز بیرون آورد. نیز زنانی چون ام وهب و بانوی غیریه قاسطیه که شجاعت در رکابشان مردانگی آموخت.
در حقیقت نقش زنان در حماسه عاشورا همچون خود عاشورا جاوید خواهد ماند و آنان برای همیشه تاریخ بر بار شیعه بهترین الگوی ایمان و ایثار و اخلاص و فداکاری خواهند بود.
نقش زنان در حادثه خونبار عاشورا از ابعاد گوناگونی برخوردار است که به بعضی از آنها اشاره میشود:
شرکت در جبهه پیکار و همدلی با نهضت مردانه امام حسین(ع) و مشارکت در ابعاد مختلف آن، از جلوههای این حضور است. از همکاری طوعه در کوفه با نهضت مسلم و همراهی همسران برخی از شهدای کربلا گرفته تا اعتراض و انتقاد برخی همسران سپاه کوفه به جنایتهای شوهرانشان مثل خولی نمونههایی از این دست است.
روحیه مقاومت و تحمل زنان در مقابل شهادت مردان اسلام در کربلا از درسهای نهضت عاشورا بود که اوج این صبوری در رفتار زینب کبری(س) جلوهگر شد. آموزش صبر و مقاومتحماسه عاشورا در زنان آگاه و مبارز متجلی شده و در طول جنگ تحمیلی زنان مبارز و فداکار انقلاب اسلامی ایران نشان دادند که آموزش صبر و مقاومت را از شیر زنان کربلا به خوبی آموختهاند.
افشاگری جنایات یزیدیان چه در سفر اسارت و چه پس از بازگشتبه مدینه، به معنای پاسداری از خون شهدا بود. افشاگری بانوان به دو صورت، خطبه و گفتگوهای پراکنده صورت پذیرفت، و اگر پیام رسانی زینب کبری(س) و بقیه زنان نبود، امروز حماسه عاشورا به این روشنی برای شیعه تجلی نمیکرد و چه بسا آن واقعه عظیم عقیم میماند.
یکی از مسایل مهمی که در هر جنگی مورد توجه بوده است، روحیه جنگاوران است و زنان این مهم را بر عهده داشتند چه در جنگهای صدر اسلام و چه در جنگهای دیگر.
در کربلا نیز حضور تشویقآمیز زنان در جبهه به رزمندگان روحیه میبخشید و همسران و مادران شهدا آنها راتشویق به یاری امام معصوم میکردند، مانند ام وهب که خودش وارد میدان شد و با سر جگرگوشهاش یکی از یزیدیان را به هلاکت رساند و این روحیه بخشی بعد از چهارده قرن در هشتسال مقاومت جنگ ایران علیه کفر باعثشد که زنان ایرانی درسی را که از زینب(س) و زنان عاشورا گرفته بودند، به نحو احسن باز پس دهند.
رسیدگی به بیماران و مداوای مجروحان از دیگر نقشهای زنان در جبههها، از جمله در حماسه عاشورا است.نقش پرستاری و مراقبتحضرت زینب (س) از امام سجاد(ع) یکی از این نمونههاست.
بروز صحنههای دشوار و بحرانی، استعدادهای افراد را شکوفا میسازد. نقش حضرت زینب (س) در نهضت عاشورا و سرپرستی کاروان اسرا، درس مدیریت در شرایط بحران را میآموزد. وی مجموعه بازمانده را در راستای اهداف نهضت، هدایت کرد و با هر اقدام، خنثی کننده نتایج عاشورا از سوی دشمن مقابله کرد و نقشههای آنان را خنثی ساخت.
درس دیگر زنان قهرمان در کربلا، حفظ ارزشهای دینی و اعتراض به هتک حرمتخاندان نبوت و رعایت عفاف و حجاب در برابر چشمهای آلوده بود. زنان اهل بیت، با آنکه اسیر بودند و لباسها و خیمههایشان غارت شده بود و با وضع نامطلوب در معرض دید تماشاچیان بودند، اما اعتراضکنان، بر حفظ عفاف تاکید میورزیدند. ام کلثوم در کوفه فریاد کشید که آیا شرم نمیکنید برای تماشای اهل بیت پیامبر جمع شدهاید؟ وقتی هم در کوفه در خانهای بازداشتبودند، زینب اجازه نداد جز کنیزان وارد آن خانه شوند. در سخنرانی خود در کاخ یزید نیز به گرداندن، شهر به شهربانوان،اعتراض کرد و فرمود: «آمن العدل یابن الطلقاء تخد یرک حرائرک و امائک و سوقک بنات رسول الله سبایا قد هتکتستورهن و ابدیت وجوههن یحدوبهن الاعداء من بلد الی بلد و یستشرفهن اهل المناهل و المکاتل و یتصفح وجوههن القریب و البعید و الغائب و الشهید»
ای پسر آزاد شده، آیا در پشت پرده قرار دادن زنان و کنیزان خود و جلو انداختن دختران رسول خدا به صورت اسیر از عدل است. تو پرده آنان را دریدی، چهرههایشان را آشکار ساختی، از شهری به شهری میرانی، رهگذران و بامنشینهابه تماشایشان میایستند و آشنا و بیگانه و حاضر و غایب به سیمای آنان خیره میشوند.
آنان اسارت را به آزادی تبدیل کردند و در قالب اسارت، به اسیران واقعی درس حریت و آزادگی دادند و مفهوم اسیر در اذهان را به گونهای دیگر تغییر دادند.
گریهها، شیونها، عزاداری بر شهدا و تحریک عواطف مردم به ماجرای کربلا عمق بخشید و بر احساسات تاثیر گذاشت و از این رهگذار ماندگارتر شد.