چکیده : حالت موسیقیایی یک وزن ممکن است شاد و سبک و یا غمانگیز و سنگین باشد. این موضوع مرهون عوامل ذیل است که ما در این نوشته به شرح هریک از آنها خواهیم پرداخت : 1ـ نسبت هجاهای کوتاه به هجاهای بلند؛ 2ـ ترتیب قرار گرفتن هجاهای کوتاه و بلند؛ 3ـ تغییر طولی مصراعهای شعر . کلیدواژهها: وزن، موسیقایی، شاد، تند، ضربی، غمانگیز، سنگین، هجای کوتاه، هجای بلند، ارکان عروضی، مَفاعیلُن، فاعِلاتُن، فَعَلاتُن، مُستَفعِلُ، مَفعولُ و فاعِلاتُ. مقدمه وزن «وزن نوعی تناسب است». تناسب کیفیتی است حاصل از ادراک وحدتی در میان اجزای متعدّد که اگر در مکان واقع شود، آن را قرینه میخوانند و اگر در زمان اتّفاق افتد، وزن نامیده میشود. اهمّیّت وزن در شعر همانگونه که میدانیم، وزن یا موسیقی یکی از سه عنصر مهم پدیدآورندة یک شعر خوب به شمار میرود. یعنی وزن یا موسیقی میتواند در کنار دو عنصر تصویر یا خیال، و عاطفه نقشی معجزهآسا در ابلاغ مؤثّر پیام شعر به مخاطب ایفا کند و بدیهی است که این مهم بر ظریفطبعان و صاحبنظران شعر و ادب پارسی پوشیده نیست؛ تا جایی که دکتر شفیعی کدکنی استاد دانشگاه تهران و شاعر خوش ذوق معاصر، در کتاب موسیقی شعر خود مینویسد اگر در کتاب صور خیال در شعر فارسی شعریّتی برای به اصطلاح «شعر سپید» یا بیوزن، قائل شدهام، در اینجا حرفم را پس میگیرم. هدف کلی میدانیم که هر شعری با توجّه به محتوا و حالت عاطفیاش بهطور طبیعی پذیرای وزنی سبک یا شاد و سنگین یا غمانگیز است. یعنی شاعر خوب هرگز وزنی را آگاهانه برای شعر خود برنمیگزیند، بلکه وزن شعر با محتوای آن همزمان به او الهام میشود. اکنون ما برآنیم تا عواملی را که در پیدایش وزنهای سبک یا شاد و سنگین یا غمانگیز مؤثّرند، در این نوشته به تفصیل بازنماییم. پیشینة تحقیق تا آنجا که بندة حقیر جستوجو کرده است، کاری مستقل در زمینة «عوامل مؤثّر در چگونگی و حالت موسیقایی وزن شعر پارسی» نوشته نشده و تنها در برخی از آثار، اشاراتی پراکنده در اینباره به چشم میخورد. عوامل مؤثّر در چگونگی و حالت موسیقیایی وزن شعر پارسی عبارتند از: الف ـ نسبت هجاهای کوتاه به هجاهای بلند: اصولاً در زبان فارسی واژگانی که شمارة نسبی هجاهای کوتاه «شدید» در آنها نسبت به هجاهای بلند بیشتر باشد، حالت عاطفی شدیدتر یا مهیّجتری را به شنونده یا خواننده القاء میکنند و به عکس، واژگانی که شمارة نسبی هجاهای بلند «ضعیف» در آنها نسبت به هجاهای کوتاه بیشتر است، موجب حالت عاطفی ملایمتر و سنگینتری در مخاطب میشوند. از آنجا که ساختمان واژگان زبان فارسی به گونهای است که هجاهای کوتاه آن کمتر از هجاهای بلند است، معمولاً زیادترین حد هجاهای کوتاه نسبت به هجاهای بلند در اوزان شعری نصف به نصف است. اینک برای نمونه دو وزن گوناگون را در ابیات ذیل با هم مقایسه میکنیم: 1. مُرده بُدم، زنده شدم؛ گریه بُدم، خنده شدم دولت عشق آمد و من دولت پاینده شدم 2. روزگارست این که گه عزّت دهد، گه خوار دارد چرخِ بازیگر ازین بازیچهها بسیار دارد وزن نخست که هر مصراع آن از چهار «مفتعلن» تشکیل شده، نسبت هجاهای کوتاه به بلندش هشت به هشت است؛ اما وزن دوم در هر مصراع چهار «فاعلاتن» دارد که این نسبت در آن چهار به دوازده است؛ یعنی هجاهای بلند آن سه برابر هجاهای کوتاه است. پس وزن نخست باید تندتر و مهیجتر باشد و چنین است. همچنین وزن «مُفتعِلُن، فاعِلُن، مُفتعِلُن، فاعِلُن» بیت: آه که دریای عشق بار دگر موج زد وز دل من هرطرف چشمة خون برگشاد با نسبت هجاهای کوتاه به بلندِ شش به هشت تندتر و شادتر است از وزن «فاعلاتن، فاعلن، فاعلاتن، فاعلن» بیت: گر به بستان بیتویم، خار شد گلزار ما ور به زندان با توایم، گل بروید خار ما زیرا نسبت هجاهای کوتاه به بلند آن کمتر از بیت پیشین (یعنی چهار به ده) است.