سفارش تبلیغ
صبا ویژن
هر که ما اهل بیت را دوست بدارد و محبّت ما در دلش تحقّق یابد، چشمه های حکمت بر زبانش جاری می شود . [امام صادق علیه السلام]
لوگوی وبلاگ
 

آمار و اطلاعات

بازدید امروز :6
بازدید دیروز :16
کل بازدید :83486
تعداد کل یاداشته ها : 33
103/9/1
2:59 ع

 

متن سخنرانی استاد دکتر عزت‌الله فولادوند در نشست «در ستایش سعدی»

افلاطون زبان فارسی

درآمد: پرکاری و دقت تنها خصیصه‌های شایسته ترجمه‌های روان دکتر عزت‌الله فولادوند از بهترین آثار فلسفی جهان نیست؛ زبان پخته و سنجیده و جمله‌های شیوا و پارسی‌نویسی نیکوی این استاد فلسفه ویژگی دیگری است که او را در میان همتایان اندکش متمایز می‌کند و هر اثر حتی مقدماتی را لااقل به کتابی خواندنی و آموزشی برای کسانی که می‌خواهند فارسی را نیکو بنویسند، بدل می‌سازد.

این تبحر قطعاً ناشی از انس دیرینه اوست با بزرگان سخن پارسی، سعدی، حافظ و فردوسی. به همین دلیل است که به مناسبت ستایش از مقام سعدی، از این متخصص فلسفه کانت دعوت می‌شود تا ادای دینی کند به شاهوار زبان پارسی، حکیم شیخ مصلح‌الدین سعدی. متن پیش‌رو تقریر سخنرانی استاد عزت‌الله فولادوند است که روز سه‌شنبه، 27 فروردین‌ماه در شهر کتاب مرکزی به مناسبت بزرگداشت سعدی ارائه شد:

من از زمره ادبا و شاعران نیستم، کار و تخصص من در زمینه‌ای دیگر، در فلسفه است ولی به زبان فارسی عشق می‌ورزم و ارادتم را به شیخ بزرگوار پایانی نیست. خود سعدی بهتر از دیگران به مقام رفیع خویش در سخن آگاه بود و به مراتب بهتر از ستایندگان این نکته را روشن کرده است. بارها به تلویح یا به تصریح بی‌آنکه شائبه خودستایی در کلامش باشد، به این حقیقت اشاره کرده است، چنانکه می‌فرماید: «سخن ملکی‌ست سعدی را مسلم». پژوهندگان هم‌روزگار ما نیز به این نکته معترف بوده‌اند، بلکه سعدی را گاهی به اتفاق فردوسی پایه‌گذار زبان فارسی امروزی دانسته‌‌اند، و جای دیگر گفته‌اند که حق این است که ما پس از هفتصد سال به زبانی که از سعدی آموخته‌ایم، سخن می‌گوییم. چیره‌دستی سعدی در سخن در هر کلام او پیداست و نکته‌ای نیست که نیازمند تکرار و تاکید باشد. اما رسیدن به ژرفای اندیشه سعدی به تعمق بیشتر نیاز دارد. فکر سعدی نیز مانند هر هنرمند و متفکر بزرگ دیگر-از افلاطون تا فردوسی، از مولوی تا شکسپیر، از حافظ تا گوته، و دهها تن مانند آنان- ابعاد و لایه‌های متعدد و مختلف دارد. فردوسی را حکیم می‌گوییم نه تنها به دلیل سرودن حماسه ملی ایران و فراهم‌آوردن سند هویت و مالکیت ما بر این سرزمین، بلکه همچنین به دلیل دید عمیق او به انسانیت و سرنوشت آدمی. فردوسی را استاد تراژدی می‌دانیم، زیرا در ادبیات ما هیچ‌کس نتوانسته است بزرگ‌منشی عنصر ایرانی و دلاوری بشری را در نبرد با تقدیر غالباً تلخ و گردش چرخ نیرنگباز بهتر از او آشکار سازد. شاهان در حماسه ملی ایران با همه بزرگی و اقتدار، اسیر سر پنجه تقدیرند، تقدیری که همچون ترجیع‌بندی سرشار از اندوه، ناله شاعر را در آورده است. پخته‌ترین اندرزها و اندیشه‌های اخلاقی که از نیاکان دوردست ما به یادگار مانده، در شاهنامه آمده است.
پند و اندرز، به تعبیر فیلسوفان حکمت عملی، در کارنامه مردم این سرزمین پیشینه‌ای دراز دارد. اندرزنامه نخستین و کهن‌ترین صورت کتاب‌های اخلاقی در زبان فارسی است و آثار به جای مانده در آن زمینه همه متعلق به یکهزار سال پیش است. در محیط فکری بین‌النهرین که فرهنگ‌های یونانی و ایرانی به یکدیگر می‌رسیدند، اسلام با اندیشه‌های فلسفی گوناگون روبرو بود و می‌توانست آنچه می‌خواست را در خود جذب کند. چند اندرزنامه قدیم و اندرزهای برگرفته از آداب و سنت‌های اسلامی از جمله سیره پیامبر اکرم و حضرت علی، و سپس قابوسنامه قابوس وشمگیر، کیمیای سعادت محمد غزالی و آثار سنایی و نظامی نمونه‌های برجسته اندرزنامه‌نویسی دوره نسبتا درازند.
فردوسی و سعدی از یک جهت متعلق به همین سنت‌اند. نخستین جنبه سعدی که به آن می‌پردازیم، اندرزگویی است. مهمترین آثار سعدی که آوازه جهانگیر او مرهون آنهاست، بوستان و گلستان و قصاید غزل‌هاست که در همه در آنها، جای‌جای و به مناسبت، سعدی زبان به نصیحت می‌گشاید. نصیحت و نصیحت‌گری هیچگاه چنانکه ناصحان امیدوار بوده‌اند، عموما با حسن قبول و گوش شنوا مواجه نبوده‌است، و به ویژه در عصر ما به علت دگرگونی‌های شگرف یکی دو قرن اخیر در احوال دنیا به بخصوص نزد جوانان، مزه ناخوش به خود گرفته‌است. اما هنر و بسا اعجاز سعدی در این است که حتی مکررترین و واضح‌ترین نصایح را چنان با استادی در لفافی از الفاظ دلاویز می‌پیچد که هیچ‌‌کس، مگر بی‌ذوق‌‌ترین و خشک‌مغزترین افراد، از آن احساس خستگی و بیزاری نمی‌کند.
سعدی در یکی از هولناک‌ترین دوره‌های تاریخ ایران می‌زیست. چنگیز و لشکریان خونخوار او در 616 قمری هنگامی که به گمان خود مورخان و تذکره‌نویسان سعدی ده‌ساله بود، به ایران حمله کردند و موج دوم هجوم مغول به سرکردگی هولاکو و منتهی به فتح بغداد و بر افتادن خلافت اسلامی در 656 در زمانی که سعدی 50 سال داشت، به وقوع پیوست. گواه قدرت نفس و بزرگی سعدی اینکه او این دو شاهکار بی‌همانند ادب فارسی، یعنی بوستان و گلستان را درست در همان زمانه دهشتناک و پر آشوب‌ تصنیف کرد. بوستان را در 655 سرود گلستان را سال بعد 656 نگاشت.
محور توجه سعدی نیز مانند بسیاری از دیگر صاحبان اندرزنامه‌ها سه موضوع است: سیاست، خانواده و تهذیب نفس (یا به اصطلاح ابن سینا، تدبیر شهر، تدبیر خانه و تدبیر خود) که بنابه تاثیر ارسطو و مشائین، همه از اخلاق منشعب می‌شوند. موضع سعدی همه جا مبتنی بر بهترین سنتهای اخلاقی ایرانیان و صورت کمال‌یافته آنهاست. مکتب و رای او در اخلاق بر محور عدالت استوار است، و عدالت به سلطان بستگی دارد که سنگ بنای جامعه است و، بنابراین، تربیت و آموزش او در صدر اولویت‌هاست. والاترین عمل اخلاقی گفتن سخن شایسته‌ای است که موجب تغییر رفتار شهریار ستمگر شود، و سلطان پس از آنکه دادگری پیشه کرد، به صورت ستون استوار و محور زندگی اخلاقی در می‌آید. بنابراین سلطان باید بی‌آنکه به راه زهد برود، و از وظایف حکمرانی غفلت کند، از مرد حکیم که به فضیلت واصل شده است، درس عدالت بگیرد. شاید بزرگترین پندی که حکمران باید بیاموزد این است که چون هنگام مرگ فرا برسد، شاه و گدا یکسانند، و حکمران باید با توجه به آن روز از ستم بپرهیزد.
سعدی مردی حکیم است، دارای تجربه دنیاست و این تجربه را تنها در تنهایی درویشی خود کسب کرده است و، بنابراین، در سیاست و اخلاق از هر کس دیگری برتر است. در افلاطون، کمال مطلوب آن است که حکیمان شاه شوند؛ در سنت اخلاقی ایرانی، حکیم و پادشاه در مقابل یکدیگر جای می‌گیرند و وظیفه حکیم نصیحت به پادشاه و آوردن او به راه عدل است.
بزرگترین خصیصه اخلاق سعدی، واقع‌نگری است. چنین نیست که دنیا و اهل دنیا به هیچ گرفته شوند و حوالت همه کارهای جهان به عالم بالا باشد. سعدی در عین وارستگی و عرفان، هرگز ضرورت التفات به کار جهان مادی را از یاد نمی‌برد. نیکوکاری و احسان و عفو و بخشندگی همه از این جهان آغاز می‌شود و نه تنها پاداش اخروی می‌گیرد، بلکه در این جهان نیز سبب بهروزی و رهایی در روز درماندگی است. سعدی بر خلاف پیشینیان خود نکات غیرعملی را کنار می‌‌گذارد، زیرا بر آن است که اندرز باید به مسائل عقل عملی و مربوط به زندگی عادی پاسخ دهد. برای تامین این مقصود، زبانی نیز که او به کار می‌برد، زبانی ملموس و کاملا نزدیک به زبان مردم و فارغ از تکلف و تصنع است، به حدی که سخن او را سهل و ممتنع گفته‌اند، و بسیاری در این پندار که می‌توانند از او تقلید کنند، شکست‌خورده از آن میدان بازگشته‌اند. سعدی نیز مانند همه بزرگان هنر جهان، همواره فرهنگ جامعه‌ای را که در آن می‌زیسته پاس داشته است. گلستان و بوستان آیینه ارزشهای پسندیده و فرهنگ مقبول آن روزگار است و هیچ چیز در آنها نمی‌بینیم که در دنیای معاصر سعدی مردود و مطرود بوده است.
اما آنچه به اخلاق سعدی ژرفا و والایی می‌بخشد، در آمیختگی آن، در عین التفات تام به واقعیت، با تصوف است. بزرگترین صفاتی که سعدی به آنها سفارش می‌کند، قناعت و فروتنی و شکر به درگاه آفریدگار است. باب سوم گلستان به فضیلت قناعت اختصاص دارد که پایه تربیت باطنی آدمی و صفت والای درویش و مدخل عشق است. عشق رفتار و کردار آدمی را دگرگون و او را از خودپرستی تهی می‌کند و به او وفاداری و ثبات می‌آموزد. دومین نصیحت بزرگ سعدی سفارش به تواضع است. فروتنی برخاسته از سرشت خاکی آدمی و غرور شیطانی است، انسان با افتادگی و تهی‌شدن از من و منی آکنده از حکمت می‌شود. شکر از ایمان بر می‌خیزد و موضوع آن دانستن قدر نعمت الهی است. ما هر چه داریم از خداست، اوست که اراده و ایمان و سخاوت و معرفت و هوشمندی را در وجود ما به ودیعه نهاده است. این نظرگاه در تقابل با دید متظاهرین به اخلاص است.
پس می‌بینیم که در کنه اندیشه سعدی دو صفت به ظاهر متضاد نهفته است، یکی واقع‌نگری یا رئالیسم، یعنی توجه به آنچه در این عالم خاکی به‌واقع هست و از آن گریزی یا گزیری نیست؛ و دیگری آرمانخواهی یا ایده‌آلیسم، به معنای آنچه باید باشد و باید در عالمی دیگر و بالاتر به جست‌وجوی آن رفت. بنابراین، سعدی نیز مانند افلاطون از این جهان خاکی با همه کمبودها و نارسایی‌ها و زشتی و زیبایی‌های ناپایدار آن آغاز می‌کند تا به ملکوت ایده‌ها و مثل آسمانی جاوید برسد. از این رو، اگر بتوانیم چنین تعبیری به کار ببریم، این استاد استادان سخن پارسی را نیز مانند آن استاد استادان فلسفه، شاید بتوان رئالیستی ایده‌آلیست نامید.
سعدی همان‌طور که خداوند سخن است، مانند سقراط استاد عشق نیز هست. همان‌گونه که در اندرزگویی هیچگاه سخن او مایه ملال نیست، در وصف عشق و عاشقی نیز کسی به پای او نمی‌رسد. غزل‌های او حاوی شورانگیزترین اوصاف عاشقی و مهجوری و شوق وصل و وجد وصال است.
هر کس به عاشقانه‌های بی‌مانند سعدی و به باب سوم گلستان «در عشق و عاشقی» توجه کافی کرده باشد، در می‌یابد عشقی که او از آن سخن می‌گوید دارای هر دو جنبه زمینی و عرفانی یا خاکی و آسمانی است. امتیاز سعدی از دیگر سخن‌سرایان ما از جمله حافظ به این است که او به هیچ‌روی این عشق سوزان و دردناک و سرگردان‌کننده بشر به معشوق زمینی را دست کم نمی‌گیرد و برخلاف شاعران عارف مشرب، جسورانه و بی‌پروا دل به دریای آن می‌زند و دلاویزترین و پر احساس‌ترین و شور انگیزترین اوصاف را در بیان آن می‌آورد و این نیز شاهدی دیگر بر واقع‌نگری یا رئالیسم اوست.
اما سعدی چنان که گفتیم علاوه بر واقع‌نگری، آرمان‌طلب یا ایدئالیست هم هست، مانند افلاطون واقعیت‌های این جهان را به مثابه نردبانی برای صعود به عالم بالا و وصال معشوق سرمدی می‌داند. عرفان به ‌ویژه صورت اشعری آن که قائل به جبر و منکر حسن و قبح عقلی امور است، در اثر سال‌ها تلمذ در نظامیه بغداد و تاثر از شخصیت چیره‌ای همچون امام محمد غزالی، در وجود شیخ بزرگوار عجین شده است. همان سعدی که در بیان عشق ملموس زمینی و غیرانتزاعی جادوی کلامش آنچنان مسحور می‌کند، در مقوله عاشقی به معشوق ازلی نیز گوی سبقت را از همگان می‌رباید. غزل‌های عارفانه او گواه بر این مدعاست.

 

 


87/3/7::: 4:4 ع
نظر()
  
پیامهای عمومی ارسال شده
+ آیا اصالت آفرینش در عنصر عشق است؟ و خدا برای عشق وجود و هستی آفرید؟ عشق حقیقی چیست؟
+ قدمت تاریخی بحث ولایت فقیه در فقه جعفری،از لحاظ طرح این نظریه حکومتی بطور گسترده به رشد و بلوغ و غنای این مکتب و بلوغ عقلانیت شیعی؛‏نیاز داشت.عالمان وفقیهان برجسته شیعه ،‏طی قرنها با قلم و آثار و بیان و اجتهاد فراوان،‏فقه جعفری را پویا وبالغ کردند.به آن وسعت بخشیدند و به نسل آخرالزمان سپردند.نسلی که توان درک و ظرفیت بالای عبور از تصوف و فردی دانستن فقه و رسیدن به نظام حکومتی عقلانیت فقهی را داراست


+ کاش می نشستیم و در مورد اینکه حضرت غائب عج الله تعالی فرجه الشریف چه وقت ظهور میکند با هم گفتگو میکردیم تا لااقل از منتظرین فرج باشیم!(حضرت آیه الله بهجت رحمه الله.از کتاب جرعه وصال گزیده بیانات و توصیه های این مرجع عارف و واصل گرفته شده)


+ الله ولی الّذین آمنوا یخرجُهـُـم من الظّ‏ـلمات الی النّور و الذین کفروا اولیآءهم الطّاغوت یخرجونهم من النّور الظّلمات...


+ حضرت آیت‌الله نوری همدانی روز گذشته در تجمع مردم قم بمناسبت سالروز قیام 19 دی ،‏ خطاب به سران فتنه گفت:‌ "اگر این آقایان به راه بازنگردند روزی می‌رسد که ما اعلام خطر می‌کنیم و آن روز شما آن‌قدر تنها خواهید ماند که حتی خودتان سه نفر هم با هم مخالفت خواهید کرد. "


+ وقبرهُ فی قلوب من والاهُ...حدیثی از امام صادق علیه السلام هست که فرموده اند برای شیعیان مامصایب جدمان حسین راباز و بی پرده نگید اونها طاقت شنیدنش را ندارند.میگیم مولا حسین کسی برای ماروضه تون رو باز نکرده .نیازی نیست .طاقتشم نداریم.همین یه مصیبتت برای شرر زدن به جگر شیعیانت کافیست .دیگه چیرو باز کنن؟؟


+ امروز از مطلعین نزدیک به آقاشنیدم که امام خامنه ای علمدار بزرگ انقلاب جدیدا فرموده اند: *اگر دشمن زیاد فشار بیاورد آنچه تکرار میشود عاشوراست نه صلح امام حسن علیه السلام. یعنی برای تقدیم علَم انقلاب به منجی عالم،‏تا مسلخ سرخ شهادت ایستاده ایم...لبیک یا حسین(ع)


+ علی را دشمنی سزاست چون معاویه. ابن ملجمها و قطامها گرچه در تقاطع برندازی با سران کفر به نقطه مشترک می رسند اما حقیرتر از آنند که دشمن علی نام گیرند. آنها بیشتر ملعبه دست دشمن اصلی اند و از خود اراده ای ندارند.
+ چرا فرهنگ عظیم برخاسته از آرمانها یادمان رفت؟ فرهنگ جبهه...؟؟


+ دوستان تا دیدار بعد و انشاءالله عاشورای حســـینی خدایارتان... ساقی رندان عالم جرعه نوشـتان باد!ببخشید حال عیدتان را گرفتیم!!آمدیم بگوییم اگر غدیر زنـــده می ماند... نفاق مدرن امروز دفــن شده بود* عیدتان مبارکباد